از فلورانس تا شیراز
بررسی و ارزیابی نمایش "پینوکیو: تبارشناسی دروغ و تنهایی" نوشتهی سجاد افشاریان به کارگردانی نوید جعفری به قلم حمید نشاط
هر عمل نقادانه که روشنگر است آغازی دارد و آغازِ این روشنسازی، روشناییِ تیاتر است؛ درک جادوی صحنه امریست که الّا با تجربه حاصل نمیشود. بنای بر همین اصل باید گفت نوید جعفری بسیار خوب جادوی صحنه را میشناسد و بسیار خوب میداند چگونه مخاطب را با خود همراه کند:
در آن هنگام که مخاطب وارد سالن میشود پدر ژپتو را با بازی شهباز عباسی میبیند که مشغولِ ساختنِ پینوکیو، پسرِ دروغینِ خود است و این میتواند آغازی درخشان باشد بر تمامی دروغهایی که مخاطب ساخته است تا بتواند به نفس کشیدن در جهان ادامه دهد. به نظر میرسد این شناختِ دقیق آن چیزی بود که مخاطب را با وجود افتِ ریتم تا حدود زیادی همراه نگاه داشت.
و مخاطب خوب میداند که این ادراک از جادوی صحنه حاصل چیزی نیست جز دیدنِ بسیار که نوید جعفری به آن دچار است.
لیکن همه چیز در تیاتر از متن آغاز میشود:
متن این اثر به عکسِ اسمِ پر ابهتِ خود و ریختِ شبهپست مدرنی که انتخاب کرده است در نیل به یک درامِ چند وجهیِ اجتماعی، ناکام مانده است. مخاطب در ادامه دلیل خواهد خواست:
1. عدمِ هماهنگیِ اجتماعیِ متن و جهان: اگرچه در کلیت متن شکلی داشت که با زمان - مکانِ امروز همراه بود لیکن صحنههایی مثل مدرسه این زمان - مکان را مختل مینمود.
2. به هزل کشیدنِ امرِ تراژیک: آن زمان که برای خنداندنِ مخاطبِ یک وضعیتِ تراژیک آن را از رنج تهی کنیم. همچون صحنهای که آقای جهاندیده با آقای حسین چناری بازی داشتند وضعیت از طنز به هزل تغییر میکند.
3. اگرچه این تیاتر تلاشی برای ساختنِ یک اثر بر پایهی خردهروایتهای نسلیست که ریشههایش نیستند لیکن چون توانِ کشفِ نسبتِ این خردهروایتها شکل نمیبندد، معنا ناگفته باقی میماند. در اینجا مشخص نیست این امر که نسبتها معنا را میسازند به چه دلیل نادیده گرفته شدهاست.
4. استفاده از تیپ که به فنِ خطابه میانجامد اثر را از شکلمانِ تیاتر به شکلمانِ روایتِ نمودهشده تقلیل داده بود.
و در نهایت اجماعِ نکاتِ یاد شده اثر را از دغدغهی عمیقِ اجتماعیاش به صحبتِ چند دوستِ تیپیکال در بابِ مسائلِ روز تقلیل میدهد.
لیکن در بابِ کارگردانی:
کوتاه آنکه نوید جعفری جادوی صحنه را میشناسد و اگرچه جز چند بازیگر مثل جهاندیده و عباسی و چناری و خودِ کارگردان، الباقی از حضورِ صحنهای تهی بودند باز هم توانست مخاطب را تا حدود زیادی همراه کند. آنچه بیش از همه در آن به کارگردان ایراد وارد است انتخاب متنی قوامنایافته است. اگر چه نام و سابقهی نویسنده در این انتخاب بیتاثیر به نظر نمیرسد.
در بابِ بازیگری به دلیل اینکه پیش از این سخن گفتم تنها به یک نکته اشاره میکنم و آن اینکه هماهنگیِ بازیگران با وجودِ آماتور بودن قابل تقدیر است.
نور و صحنه و لباس بسیار هماهنگ با کلیتِ اثر بود و این همگونی و یکدستی که در اثری همچون پرهی پروانه هم دیده میشد را میتوان مهمترین شاخصهی آثار جعفری دانست.
در پایان هنوز بعد از چندین سال انتقاد، اعتقاد دارم وضعیت متن و انتخاب آن در اکنون بزرگترین مشکل است.
بگذریم که در شکلمانِ این متن، ما (منتقد و مخاطب) متنهایی همچون سهگانهی نجات آرش ابراهیمی را دیده و خواندهایم.
و باز ما میمانیم و برخوردهای اسفانگیزی که آدمها را از شهر خود میراند. امید که نوید جعفری بماند.
حمید نشاط
تابستان ۱۴۰۱