ستاره اسکندری:
به جای دخالت، حمایت کنیم

حمایت به جای دخالت ها 2

حمایت به جای دخالت ها 2

حمایت به جای دخالت ها 3

حمایت به جای دخالت ها 4
ستاره اسکندری در حاشیه برگزاری کارگاه آموزشی استاد علی رفیعی در شیراز گفت: اینکه میگوییم و فریاد میزنیم و تکرار میکنیم برای این است که شاید گوش شنوایی پیدا شود در حالی که اکثرا وقتی هم به گوش مسئولان میرسد از زیر بار آن شانه خالی میکنند.
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در فارس، علی رفیعی نامی شناختهشده در تئاتر و سینمای ایران است، مردی که بسیاری از اساتید امروز تئاتر ایران افتخار شاگردی او را داشتند و به نوعی چندین نسل از چشمه دانش او سیراب شدهاند. سالیان سال هر زمان علاقهمندی قصد داشت در دورهای شرکت کند باید رنج و هزینه بسیار را به جان میخرید (تا بر اساس هم سیستم غلط مرکزگرایی که در همه بخشهای جامعه هم باعث مشکلات متعدد است) تا به پایتخت برود تا بتواند در دورهای شرکت کند و به خانه برگردد. هرچند در نهایت باز به دلیل همان شکل ناعادلانه تقسیم امکانات و ... فرصتهای اصلی نصیب مرکزنشینان یا مهاجران ساکن مرکز میشد و بهرهای برای اهالی علاقهمند شهرستان نداشت. این بار اما رفیعی با همراهی تیمی هنرمند همانند حمید پور آذری، ستاره اسکندری، زمان وفاجویی و ... به شهرهای مختلف سفر کردند تا علاوه بر برگزاری یک دوره رایگان باعث ارتباط نزدیک استاد رفیعی و علاقهمندان در کشور شوند و علاوه بر آن برای اجرای نمایشنامه آشپزخانه از سراسر کشور بازیگر جذب کنند.
برگزاری دوره استاد علی رفیعی در شیراز اگرچه با مشکلات بسیاری همراه بود اما حمایت ویژه مهدی رنجبر مدیرکل اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و معاونت هنری سولماز دهقانی در کنار حضور یک تیم اجرایی تئاتری متشکل از امیر خواجه میرکی (دبیر اجرایی)، امیر صادقی (مسئول هماهنگی) ، مینا کمالیان و الناز کامکار(هماهنگی کارگاه و سالن) و نوید جعفری( روابط عمومی و رسانه) باعث شد تا این دوره با همه مشکلات به سرنوشت کارگاه لغو شده اصفهان دچار نشود.
در حاشیه برگزاری این کارگاه آموزشی، نوید جعفری با ستاره اسکندری بازیگر و یکی از اعضای گروه علی رفیعی با موضوع برگزاری این کارگاه به گفت وگو نشسته که ماحصل این گفتوگو را در ادامه می خوانید:
به عنوان اولین سوال در خصوص این پروژه آموزشی و اینکه چطور در این مسیر همراه شدید صحبت کنید.
در حقیقت این حرکتی است که از سال ۱۴۰۲ با تصمیم و مدیریت دکتر رفیعی پایه گذاری شد، و چندین دلیل عمده در این تصمیم نقش اساسی داشت. مهمترین دلیل مرکززدایی بود و با در نظر گرفتن اینکه در فکر تمرین و اجرای نمایش آشپزخانه اثر آرنولد وسکر بودند تصمیم گرفتند به جای همان روال انتخاب بازیگر همیشگی این بار از طریق دیگری این مسیر طی شود. این نمایشنامه در انگلیس، فرانسه و سایر کشورها با حضور مهاجرانی از ملیتهای مختلف به روی صحنه رفته است.نظر دکتر رفیعی این بود به جای مهاجران از اقوام مختلف ایرانی با گویشها و لهجههای مختلف برای نقشهای این اثر استفاده شود. روش متداول این بوده که ایشان به عنوان کارگردان میزبان بازیگران مختلف باشند و انتخاب بازیگران به همان شکل انجام شود، اما پس از اتفاقات مختلفی که در این چند سال در کشور داشتیم ایشان ترجیح دادند با حضور در شهرهای مختلف علاوه بر دیدار با علاقهمندان،آن آموزشی که کمتر شامل هنرمندان شهرستانها شده را به این شکل انجام دهند که هم دیداری باشد با هدف انتقال تجربه و هم انتخابی برای نقشهای آشپزخانه داشته باشند.
این اتفاق از چه زمانی شکل گرفت و آغاز شد؟
در شهریور ۱۴۰۲ عازم کاشان شدیم و این دوره از همان زمان آغاز شد.
بعد از کاشان چه شهرهایی مدنظر بود و برگزاری این کارگاه ادامه پیدا کرد؟
در آبان ماه عازم چابکسر شدیم که قرار بود در آذر ماه این دوره را در زادگاه دکتر رفیعی در اصفهان داشته باشیم که متاسفانه این اتفاق نیافتاد و دوره اصفهان برگزار نشد.
چرا کارگاه اصفهان برگزار نشد؟ برگزاری یک چنین دوره ای که مورد استقبال قرار گرفته چرا باید متوقف شود؟
واقعیت این است که دوستان متولی در اصفهان برای برگزاری کارگاه کد ملی استاد را جهت استعلام خواستند که خب فکر نمیکنم در مورد استادی همچون علی رفیعی اصلا نیازی داشته باشد. به همین دلیل دوره اصفهان لغو شد و برگزار نشد.
بعد از لغو کارگاه در اصفهان چرا دورههای بعدی انجام نشد؟
به دلیل شرایط پزشکی علی رفیعی سفری به فرانسه داشتند و در اردیبهشت ماه به ایران برگشتند که برنامهریزی برای کارگاه شیراز با نگاهی به اینکه قرار نیست اتفاقات اصفهان تکرار شود، انجام شد. اما متاسفانه اینچنین نشد و متوجه شدیم مشکلات مختلفی در راه برگزاری این کارگاه در شیراز وجود دارد.ضمن اینکه دوستی که در شیراز متقبل کارهای فرهنگی و هنری است و در تهران هم مشغول فعالیت فرهنگی هستند قرار بود شرایط حضور و برگزاری را در شیراز هماهنگ و تقبل کنند اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و آن موسسهای که قرار بود این کارگاه را برگزار کند تا همچون کاشان و چابکسر نیازی به ورود به فضاهای دولتی نباشد عملا از کار خارج شد و فشارهای بسیاری برای برگزاری این کارگاه به گروه تحمیل شد تا جایی که امکان لغو دوره در شیراز هم وجود داشت.
با این شرایط چه اتفاقی در نهایت افتاد که شاهد برگزاری این اتفاق فرخنده در شیراز بودیم؟
خوشبختانه با حمایت و ورود اداره کل فرهنگ و ارشاد استان فارس و مدیرکل این مجموعه آقای رنجبر و معاون هنری ایشان سولماز دهقانی و ورود تیم اجرایی متشکل از هنرمندان تئاتری با همه مشکلات ما را از یک نیستی به هستی برسانند که البته اگر حمایت و ایستادگی این عزیزان در مقابل فشارها و دخالتها نبود بی شک شاهد تعطیلی دوره در شیراز بودیم.هرچند فشارها باعث شد دو تن از اعضای گروه ناچار به ترک شیراز و رفتن به تهران شوند که اگر شرایط دیگری بود ما هم آنها را تنها نمیگذاشتیم و دوره برگزار نمیشد. اما وقتی حمایت و دلسوزی و ایستادگی جناب رنجبر و تیم اجرایی شیراز را دیدیم تصمیم گرفتیم در کنار این دوستان به بهترین شکل این برنامه در شیراز برگزار شود.
قطعا برگزاری این دوره برای همه ما اتفاق ارزنده و ارزشمندی است و خوشحالم که امروز شاهد این حمایت و همدلی از طرف مدیرکل جوان و هنر دوست اداره کل هستیم.
علاوه بر این حمایت به احترام حدود ۲۰۰ نفر از عزیزانی که برخی از شهرستان های استان فارس و حتی از استان های دیگر برای دوره ثبت نام کرده بودند تصمیم بر این شد که به هر شکل دوره برگزار شود و خوشحالیم که امروز در آخرین روز دوره هم میزبان این عزیزان بودیم. اما باید اعتراف کنم که یکی از سختترین شهرها بود.
چون خود من هم یکی از اعضا ثبتنامی دوره بودم شاهد این بودم که وقتی عضو گروه شدیم برای هماهنگی بیش از ۴۰۰ نفر ثبتنام اولیه را انجام داده بودند اما در خود دوره شاهد حضور تعداد کمتری بودیم که البته این ریزش امری طبیعی است.
بله حدودا ۵۲۰ نفر نامنویسی کرده بودند که طبیعی بود حدود ۲۰۰ نفر در نهایت در دوره بصورت عملی حاضر باشند.
از لحاظ آماری اگر بخواهیم نگاهی به این دوره داشته باشیم چه شهری بیشترین میزان ثبت نام را داشته است؟
از لحاظ آماری کارگاه اصفهان حدود ۸۲۰ نفر ثبتنامی داشت که چون کارگاه برگزار نشد مشخص نیست در نهایت چند نفر در دوره حاضر میشدند.اما در شیراز واقعا آمار خوبی از لحاظ ماندگاری داشتیم از ۵۲۰ نفر که نامنویسی کرده بودند در روز اول حدود ۲۶۸ نفر حاضر بودند و امروز هم که روز پایانی کارگاه است نزدیک به ۱۶۰ نفر همچنان در کلاس حاضر هستند.
نکته دیگر این است که در نهایت ثمره این کارگاه انتخاب بازیگران برای اجرای آشپزخانه است که قطعا یک مسیر دیگری از تمرین تا اجرا را طی خواهد کرد.
بله صددرصد اما چیزی که خیلی تلاش کردم به بچهها منتقل کنم این بود که زیاد درگیر این ماجرای انتخاب بازیگر نباشند. رفتن آشپرخانه بر صحنه یک احتمال است و تازه پس از اتمام این کارگاهها نیازمند یک سال تمرین و آمادهسازی اجرا و روی صحنه رفتن است. و بیشتر بحث انتقال تجربه و اتود زدن و در کنار هم آموختن مهم بود .اینکه خیلی از بچهها به طراحی یا کارگردانی علاقهمند بودند و دوست داشتند با دکتر رفیعی و در حضور ایشان از این مباحث در جهت یادگیری استفاده کنند هدف مهم تری بود.
مسلما همینطوره، خود این ارتباط و حضور به نظرم خیلی کار بزرگی بوده که در این سطح تا امروز شاهد آن نبودیم.
به هر حال اینکه دکتر رفیعی به عنوان یکی از اساتید بزرگ تئاتر کشور در این فضای پر هیاهوی اینستاگرامی و به قول معروف فضای مجازی ، نوعی میراث هنری است که باید حفظ و منتشر بشه و یکی از بزرگترین اهداف گروه همین بود که با همه مشکلات و امکانات و مشکلات اقتصادی که همه شاهد آن هستیم همین که فعلا علاقهمندان همین سه شهر و نقاط دیگر توانستند در این کارگاه حضور پیدا کنند ، دکتر رفیعی را از نزدیک ببینند، پای صحبت ایشان بنشیند، با خاطراتش شریک بشوند ، فیلم تئاترها و طراحیها را با حضور خود ایشان ببینند و نوع کارگردانی را از زبان خودشان بشنوند و تحلیل کنند اتفاق مبارک و خجستهایست.به همین دلیل نمیشود اسم خاصی روی این کارگاهها گذاشت ، اینکه بگوییم کارگاه آموزشی ، یا انتقال تجربه و... این کارگاه یک مجموعهای از همه این موارد هست.
در تئاتر فارس و احتمالا سایر استانها دورههای مختلفی برگزار شده که هر کدام در جایگاه خود منشأ اثرات و تاثیرات بسیاری بوده، مثلا حضور حمید پورآذری سالها قبل در شیراز و شهرستان نی ریز منجر به دو کارگاه خیلی ویژه شد که خود من هم افتخار شرکت در آن را داشتم و بسیار آموزنده بود.
اما دکتر رفیعی در سیستم تئاتر ما قابل مقایسه با همنسلان خودشان هم نیستند. چه از لحاظ نوع کار و چه حتی اخلاق و دانش. اتفاقا به یکی از دوستان گفتم اگر ما به سن ایشان برسیم و حاضر باشیم دو ساعت در یک دوره با یک دهم انرژی و شور ایشان صحبت کنیم واقعا خیلی عجیب خواهد بود.
خود دکتر رفیعی چه حس و حالی در مورد این دوره ها دارند؟ چون بخشی از هر دوره لذتی هم به مدرس میدهد.
با شناختی که من از ایشان دارم و استاد همه ما هستند، دکتر رفیعی ذهنی بسیار پویا و آوانگارد در خصوص ارتباط مخصوصا با جوانان در ردههای سنی و نسلهای مختلف دارند. گاهی خود من با این اختلاف سنی که با ایشان دارم کمتر میتوانم با نسل جوان تر و نسل زد ارتباط برقرار کنم. اما این نکته بسیار جالبی است برای من که دکتر رفیعی با آن ذهن سریع و پویا بلافاصله می توانند ارتباط برقرار کنند و مسلما ایشان هم از شور و اشتیاق نسلهای مختلف و سوالات این بچهها لذت می برند و همین باعث جوانی ذهن و انرژی بیشتر در ایشان میشود.
کارگاه دکتر رفیعی رایگان برگزار شده و همیشه هم در این مورد صحبت شده که بسیاری از جوانان با استعداد و توانمند در رشتههای مختلف هنری در کشور ما هستند که اکثرا به دلیل همین مشکلات مالی و شرایطی که دارند امکان حضور و شرکت در دورههای آموزشی را ندارند که قطعا خودتان این را بسیار دیدید.
بله کاملا درست است بسیاری هستند که نمیتوانند در تهران حضور پیدا کنند و اکثرا ناچارند با سختی یا خودآموز فعالیت کنند . مسئله اینجاست که بسیاری از ما و هنرمندان از سیستم دولتی گریزان شدیم در حالی که بخشی از وظایف دولت در خصوص آموزش و بسترسازی و ایجاد فضای مناسب برای یادگیری تعریف شده است.اگر فرضا همین دوره با یک حمایت همه جانبه با حضور دستیاران و اساتید مورد اعتماد دکتر رفیعی در کل کشور برگزار و ادامه پیدا کند قطعا ثمرات بسیاری خواهد داشت.
چرا نباید این اتفاق بیفتد ؟
کاملا با نظر شما هم عقیده هستم ، اما به نظرم رجوع کنیم به نظر خود دکتر رفیعی تا جایی که در خاطرم هست نامه ای از ایشان خطاب به معاونت هنری منتشر شد که اگر درخواستی برای یک فضای آموزشی یا یک سوله دارند، این درخواست شخصی و برای خودشان نیست بلکه برای یک فعالیت رایگان فرهنگی و عمومی، برای یک تشکل و گروه است. متاسفانه همین رویکردها در دورههای مختلف باعث شده تا شاکله اصلی هنرمندان تلاش کنند فارغ از ماجرای دریافت مجوز در سایر بخشها خودشان گلیم خودشان را بیرون بکشند به جای اینکه وظایف دولت در خصوص ایجاد این فضا و امکانات را طلب کنند دقیقا نظر اصلی استاد رفیعی همین است «حمایت آری ، دخالت نه» که متاسفانه سالهاست که ما شاهد رویه برعکس هستیم انواع دخالتها در حوزه تولید هنری را شاهد هستیم بدون حمایت در این خصوص.
واقعیت این است که همین موارد باعث شده که نتوانیم فعالیتی بلند مدت و حرفه ای داشته باشیم و این تنگنا همیشه وجود دارد
بله دقیقا همین است، این هشدار سالهاست که توسط هنرمندان مختلفی از نسل ما گرفته تا نسل قبل و بعد داده شده که وقتی که فرهنگ و هنر به سمت امر فرمایشی سوق پیدا کند و محدودیت ها بر هنرمند بیشتر شود، باعث ابتذال در فضای فرهنگی و هنری خواهد شد. ممیزی به جای آنکه باعث رشد و بهبود شرایط فرهنگ و هنر شود یا اینکه بتواند آثار مبتذل را محدود کند بیشترین فشار را بر صاحبان اندیشه و فکر وارد میکند تا جایی که باعث کنار رفتن بسیاری از هنرمندان اندیشمند و دغدغهمند در حوزههای مختلف شده است. متاسفانه وقتی خرد و آگاهی و تعقل در این میان دچار فشار و حذف شود تاثیر بسیاری بر آینده و نسلهای آتی خواهد داشت ، نسلی را در ادامه پرورش میدهد که به ابتذال عادت میکند و بدون هویت فرهنگی و هنری قطعا آسیبهای اجتماعی بسیاری را در پی خواهد داشت. باید پرسید از کجا ما تصمیم گرفتیم از بخش دولتی فاصله بگیریم و راهی جدا را داشته باشیم؟ از جایی که دخالتها جای حمایت را گرفت، از جایی که اعمال نظرهای غیرتخصصی ، جای نظرات تخصصی را گرفت. مثلا در دورهای شاهد بودیم اساتید هنری روی آثار هنری نظارت داشتند و اگر مواردی را هم بصورت پیشنهاد و انتقاد مطرح میکردند به دلیل دانش و تخصص مورد پذیرش هنرمند قرار میگرفت.اما به مرور جایگزین این اساتید افرادی شدند که برخی هیچ سنخیتی یا دانش و تخصصی در این خصوص نداشتند. به مرور تنگتر شدن این حلقهها و فشارهای سلیقهای و نهایتا دخالتهای بیپشتوانه فنی و علمی باعث این دلزدگیها شد. میخواهم این را بگویم که بله شما درست میگویید من و شما که توان مالی و امکانات ساخت سالن و یا فضاهای مورد نیاز فرهنگی و هنری را نداریم. دکتر رفیعی که چنین سرمایهای ندارند که در هر جایی یک سالن یا سوله برای آموزش و اجرا بسازند، این وظایف دولتها و شهرداریها و سیاستگذاران فرهنگی و هنری است. وقتی همچنان سرمایه اصلی ما همان تالار وحدت و تئاتر شهر هست چه باید گفت؟
تازه شما این را درنظر بگیرید که این وضعیت به نسبت تهران به عنوان پایتخت در استانها و بالطبع در شهرستانها و شهرهای کوچک تر با آنهمه پتانسیل جوان و نیروی انسانی هنرمند فاجعه است.
بله اتفاقا من مثال تهران را زدم به همین دلیل که وقتی در پایتخت با این سطح روبرو هستیم در کل کشور مسلما هر چه به سمت شهرستانهای کمتر برخوردار برویم وضعیت سختتر و تلختر است. این را من به عنوان یک درد و دل میگم مثلا در بازدید حافظیه و سعدیه شاهد این بودم که آن فضای عرفانی و حسی ، متاسفانه با نورهای غیر مناسب یا پخش موسیقیهایی که در شأن آن فضا نیست و... شلوغیهای کافهای احاطه شده در حالی که سادهترین توقع این است که فضای حافظیه آرامشی داشته باشد که وقتی کسی در آن محل حضور پیدا می کند بتواند با اشعار و ذهنیت حافظ در یک آسایش و آرامش همراه شود.
چه می توان گفت وقتی سالهاست بخشی از جامعه فرهنگ و هنر در کشور در خصوص این مسائل گلایه می کنند، صحبت می کنند اما باز تغییری را شاهد نیستیم.
من اینها را مجددا تکرار می کنم همانند همیشه شاید روزی به گوش مسئولان امر برسد، اینکه میگوییم و فریاد میزنیم و تکرار میکنیم برای این است که شاید گوش شنوایی پیدا شود در حالی که اکثرا وقتی هم به گوش مسئولان میرسد از زیر بار آن شانه خالی میکنند. اما مهم این است که فرهنگ در این کشور در حال تغییر ماهیت است و اگر ما در کنار دکتر رفیعی ایستادیم به عنوان پرچمدار یک حرکت هنری ، برای رسیدن به این هدف این که تئاتر قرار نبود به کالایی برای معامله بدل شود.
همین نگاه است که باعث شده تئاتر امروز ایران به یک پدیده عجیب الخلقه بدل شود که به نام درآمدزایی پای انواع رپرها تا بلاگرها یا شاخهای مجازی را روی صحنه باز کرده است. من اصلا نمیخواهم بگویم که نباید به درآمدزایی یا اقتصاد تئاتر توجه کرد، اما وقتی در جامعه همه چیز در حال سنجیده شدن با مسائل مادی است چه میتوان گفت؟ در حالی که طبق صحبت خود شما اینهمه امکاناتی که در اختیار دولت ، شهرداری ها و سازمانها و سایر ارگانها است چرا نباید در اختیار احیای تئاتر حقیقی قرار بگیرد؟ با تمام توان اقتصادی که کشور ما از لحاظ منابع دارد پولهای بسیاری در بخشهای مختلف و حتی در فوتبال هزینه میشود اما در فرهنگ و هنر وارد نمیشود در حالی که یک دهم آن می تواند باعث رونق آموزشی و اجرایی فعالیت های فرهنگی و هنری در کل کشور شود.با توجه به همین صحبت پایانی فکر میکنید این حرکت هنری با دکتر رفیعی تا کجا می تواند ادامه داشته باشد؟
واقعیت این است که من نمیدانم تا کجا میتوانم چه بر اساس توان روحی با جسمی یا اقتصادی ادامه دهیم اما در مواجهه با این حجم ابتذالی که شاهدیم و واقعا دردناک است واقعا نمیتوان دورنمای مشخصی داشت. اما امیدوارم روزی مسئولی فرهنگی و هنری باشد و بداند که باید این فشار را از مسیر نفس کشیدن فرهنگ و هنر بردارد و به این جسم محتضر کمک کند تا دوباره نفس بکشد. بیتردید ما بدون فرهنگمان هیچ خواهیم بود.