نگاهی به نمایش «فراک پوش»
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت 2

نمایش «فراکپوش» در لار به روی صحنه رفت 3

نمایش «فراکپوش» در لار به روی صحنه رفت 2
نمایش فراک پوش تلخیص شده نمایشنامه مرد برهنه و مرد فراک پوش نوشته نویسنده شهیر ایتالیا داریوفو است که توسط جمشید طاهریان در بهمن ماه ۱۴۰۳ در تماشاخانه ی استاد جمالی شهر زیبا و تاریخی لارستان اجرا شد. اصغر زیبایی نژاد از هنرمندان تئاتر فارس به این اثر پرداخته است.
نمایش فراک پوش تلخیص شده نمایشنامه مرد برهنه و مرد فراک پوش نوشته نویسنده شهیر ایتالیا داریوفو است که توسط جمشید طاهریان در بهمن ماه ۱۴۰۳ در تماشاخانه ی استاد جمالی شهر زیبا و تاریخی لارستان اجرا شد .
خلاصه داستان: رفتگری در جستجوی معنای (هیچ) در حین کار با مرد لختی روبرو می شود که از سر هوس رانی نیمه شب وسط کوچه ای آواره مانده ، مرد لخت از او درخواست کمک میکند تا با سطل زباله او را تا خانه اش همراهی کند، در این بین با پیشنهاد مبلغی پول و ساعتی گرانبها از او درخواست دیگری هم دارد تا برایش یک دست کت و شلوار ( فراک ) نیز فراهم کند،
جمشید طاهریان کارگردان این نمایش از بازیگران نام آشنای تئاتر استان فارس است. که در کارنامه هنری خود بازی های مثال زدنی و قابل توجهی دارد . از جمله می خواستم ببوسمت باران گرفت . شهرزاد هور الهویزه . آخ اگه بارون بزنه و ....... اینبار بعد از چند تجربه کارگردانی آثار ایرانی به تولید یک اثر خارجی پرداخته است .
از طرفی نویسنده با زبان طنز خاص و نگاه انتقادیش ، نامی آشنا در تئاتر ایران است . متون او بارها توسط کارگردان های ایرانی روی صحنه رفته است . و مخاطبان زیادی را به سالن ها آورده است . نویسنده ای خوش ذوق که نمی شود او را جزو نمایشنامه نویسان تاثیر گذار ایتالیا ندانست . او مسلط به طنز ، کمدی و کمدیا دلارته است . نویسنده ای جسورو بی باک که به نقد جامعه هدف خود از منظر اقتصاد ، سیاست ، قدرت ، جایگاه مردم در اجتماع و روابط فیمابین آنان می پردازد . می توان گفت اهمیت «داریو فو» در آن است که از پیشگامان ملیکردن خنده است، به نظر وی تنها با ملیشدن خنده است که حقیقت ماجرا روشن و آشکار میشود. از نظر او خنده اگر، خنده باشد باید پژواک داشته باشد، و در لحظه خنده متوقف نشود و در ادامه نیز تماشاگر را به تفکر وادارد .
او می گوید : هیچچیز به اندازه خنده، قدرتمندان را هراسان نمیکند. بااینحال، داریوفو در «خنده» و در هیاهوی پدیدآمده آن نمیماند. اگر وی در خنده متوقف میماند، متون نمایشیاش جز هجو چیز دیگری نداشتند .وی با یک تیر دو نشان میزند، اولا درصدد برمیآید که تماشاچی را بخنداند و ثانیا در پی آن است تا ، واقعیت را در پس خنده بنمایاند. هر چند ممکن است واقعیت خشم و انزجار به بار آورد.
دستهبندی آثار داریو فو صرفاً به عنوان «کمدی» یا «طنز» کمی سادهانگارانه است. در حالی که آثار او قطعا شامل عناصر طنزآمیز و لحظات خندهدار فراوان است، اما صرفا کمدی نیستند. برای درک دقیقتر، باید به مفهوم «کمدی» و «طنز» در ادبیات و تئاتر نگاهی دقیقتر داشته باشیم و سپس آنها را با ویژگیهای آثار فو مقایسه کنیم:
کمدی معمولاً به نوعی از نمایش یا ادبیات اشاره دارد که هدف اصلی آن سرگرمی و ایجاد خنده است. اغلب در کمدیها، مشکلات و درگیریهای شخصیتها به شیوهای سبک و بیدردسر حل میشود و پایان خوشی دارد.
طنز کمدی هم معمولاً به شوخیهای سبک، بازیهای کلامی، موقعیتهای خندهدار و شخصیتهای مضحک متکی است.
و اما طنز به انتقاد از مسائل اجتماعی، سیاسی و اخلاقی میپردازد. هدف طنز تنها خنداندن مخاطب نیست، بلکه هدف مهمتر آن آگاهی بخشی و به چالش کشیدن مخاطب است. طنز میتواند از ابزارهای مختلفی مثل ایهام، استعاره، گزافه گویی، و پارودی استفاده کند. طنز اغلب انتقادی است و نشان دهندهی دیدگاه خاصی از سوی نویسنده یا هنرمند است.
ویژگی های نمایشنامه های داریوفو
- از زبان عامیانه و لحن مردمی برای ارتباط برقرار کردن با مخاطبان گسترده و انتقال پیامهای پیچیده به شکلی قابل فهم و جذاب استفاده میکرد.
- به طور معمول به مسائل سیاسی و اجتماعی مهمی مانند فقر، نابرابری، جنگ، فساد، و سوء استفاده از قدرت میپردازد. او از تئاتر به عنوان ابزاری برای بیان دیدگاههای سیاسی خود و ایجاد تغییرات اجتماعی استفاده میکرد.
- در بعضی از آثارش دیوار چهارم را میشکست و مستقیماً با مخاطبان صحبت میکرد. این کار باعث ایجاد حس صمیمیت و تعامل بیشتر بین بازیگران و تماشاگران میشد.و از طرفی جهان نمایش را با جهان تماشاگر یکی می کند .
- آثار او در ظاهر ساده و سرگرم کننده به نظر میرسند، اما در باطن دارای عمق و پیچیدگی هستند. او از طریق داستانهای ظاهراً ساده به مسائل مهم و پیچیده انسانی میپرداخت.
- داریو فو فو تأثیر بسزایی بر تئاتر سیاسی معاصر داشته است. او با آثار خود الهام بخش بسیاری از هنرمندان و فعالان سیاسی در سراسر جهان بوده است.
- استفاده از طنز برای انتقاد از قدرت، فساد و ریاکاری.
- به چالش کشیدن نهادهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی.
- استفاده از شخصیتهای کلیشهای برای نشان دادن گروههای مختلف اجتماعی.
- در کنار انتقادهای سیاسی و اجتماعی، تلاش برای بیان پیامهای انسانی و اخلاقی
- پوستر و بروشور
پوستراولین گام تعامل و ارتباط تاتر با مخاطب است . پوستر ویترین کار است .باید دانست که بسته بندی کار به اندازه ی محصول مهم است . تعریفی که پوستر به من مخاطب می دهد نمایشی لوس و بچه گانه ، غیر حرفه ای ، و بدون ابتدایی ترین اصول و دانش . بی تردید اگر سبقه هنری طاهریان و گروهش را نمی دانستم رفتنم به لارستان اشتباه بزرگی به حساب می آمد . پوستر مرد فراک پوش در حد نمایش های لاله زاری و نمایش های آزاد شبانه ی تهران است . استفاده از تصاویر بازیگران با چیدمان بد و بدون هیچ کار دیگری توسط طراح میل و رغبت به دیدن تاتر را نه اینکه به وجود نمی آورد بلکه مخاطب حرفه ای را هم پس می زند . در طراحی بروشور طراح بهتر و قابل قبول عمل کرده . به نظر نمی رسد که همان طراح پوستر آن را طراحی کرده باشد چرا که هیچ پیوندی مابین پوستر و بروشور دیده نمی شود . راضیه کاوه ، یک بک گراند مشکی با فونت سفید با ساختمان های سر به فلک کشیده ی در حال فروریزی می آفریند . کنتراست زیبا ی سفید و سیاه و تضاد اجتماعی به همراه فروپاشی ساختمان. ما را به سمت درک زیر لایه می برد . انتخاب فونت اصلا مناسب نیست و سنخیتی با زیر لایه و متن ندارد . شایسته است در بروشور و پوستر نام مترجم آورده شود .
- طراحی صحنه
طاهریان با بهره بردن از طراحی مینمال و نقاشی بر روی کاغذ های کالک و رسم تصاویر کاریکاتور گونه بروی آنان تلاش در راستای به سخره گرفتن زندگی های امروزی که پوشالی ، کاغذی و زود گذر است ، دارد و در هر برگ از نقاشی با ساده ترین اشکال ، روایتی را از مردمان این روزگار در برخورد با طبیعت و حتی انسان و خشونت های پیرامون آنان ، سعی در تولید روایتی همسو با نویسنده دارد . مثلا پنجره های روبروی دو همسایه که در حال دعوا هستند . آلودگی های صوتی و هوایی که محصول زندگی شهری است ، درختی که بریده شده تا بتواند خانه ای ساخته شود . اره برقی که درختی را بریده است و خرده روایت هایی از این دست .
با ادب پیشنهاد می کنم سایه بازی را به صورت فیلم بروی همان پرده های نقاشی شده پخش کنید . آوردن و بردن پرده کالک با صدای غیر قابل تحمل برای تماشاگر باعث جدایی او از اثر و آزارنده است .
- گریم
در بخش گریم ، استفاده از کلاه مو و آرایش غلو آمیز را شاهدیم . چیزی نزدیک به کارهای سنتی سیاه بازی ایرانی و یا کمدیا دلارته که متناسب با شیوه اجرایی است . هر چند بهتر بود همه بازیگران از یک نوع گریم و بافت بهره می بردند .
- موسیقی و صدا
موسیقی و صدا در آثار فو، اغلب نقش مهمی در ایجاد اتمسفر و انتقال پیام دارد. ابولفضل طاهریان که موسیقی را انتخاب کرده از یک ملودی و به ساده ترین و مینیمال ترین شکل ممکن بهره می برد . موسیقی تنها برای تعویض صحنه ها استفاده می شود . موسیقی مناسب بافت اثر ، کم و موثر است . هرچند در ریتم سازی به کارگردان کمک می کند .اما به نظرمی رسد بهتر باشد موسیقی را جدی تر بدانیم . موسیقی می توانست به عنوان نشانه هم استفاده شود. مثلا در صحنه های پلیس می شد به صورت افکتیوال استفاده شود و یا در تولید حال و هوا صحنه دخالت کند . حتی می توانست بعضی از موسیقی ها را توسط بازیگران اجرا کند . صدای آژیری که روی دوچرخه نصب می شود . و اعلام وضعیت خطر را می رساند . یا تولید بعضی از افکت ها توسط بازیگران ممکن بود .
لباس
- لباسها میتوانست به شکل اغراقآمیز طراحی شوند تا به خلق شخصیتهای خندهدار و جذاب کمک کنند. برای مثال، لباسهای بزرگ و رنگارنگ میتوانند به کمدی فیزیکی بیافزایند.
- طراحی لباس و صحنه باید در عین حال به نقد اجتماعی و سیاسیای که داریو فو در آثارش به آن میپردازد، توجه کند. این میتواند از طریق استفاده از نمادها و تصاویر خاص در لباسها همچون دکور که به درستی شکل گرفته انجام شود.
- لباسها باید به گونهای طراحی شوند که بازیگران بتوانند به راحتی حرکت کنند و از تکنیکهای کمدی فیزیکی استفاده کنند.
- استفاده از رنگهای پرجنبوجوش و زنده در لباسها و صحنه باعث ایجاد حس کمدی و شادابی میشود. این انتخاب رنگها باید به تقویت احساسات موجود در داستان کمک کند
- طراحی باید به گونهای باشد که احساس واقعیت و زیبایی را منتقل کند و با محتوای نمایش سازگاری داشته باشد. این انسجام میتواند به تماشاگر کمک کند تا با داستان و شخصیتها ارتباط بهتری برقرار کند.
بازیگری
-بازیگران باید به حرکات و بازی بدنی خود ، ژست ها و مفاهیم برآمده از آن دقت زیادی داشته باشند .
-بازی ها باید از هم حمایت کنند و لحظات سکوت را معنی بخشند .
- حرکات آنان هرچند می بایست به صورت تیپیکال و اغراق آمیز باشد اما برگرفته از طبیعت و در خدمت اجرا و معنا ساز باشد.
-بازی ها باید به سمت ملیت خاصی نرود . و در ارایه نیز هم جنس باشد .
- بدن و بیان بازیگران نیازمند پرورش و به روز رسانی است .
-چیزی که در بازی ها در نیامده شمایلها و نمادهای موجود در اشخاص نمایش است .
-شخصیتها و نمادها در این نمایش در واقع باید نماینگر تفکرات و رفتارهای اجتماعی و سیاسی باشند
-از آنجا که آثار داریو فو معمولاً از تضادهای انسانی و اجتماعی برخوردارند، «مرد برهنه و مرد فراک پوش» نیز در خود تناقضهایی را نهفته دارد. این تناقضها میتوانند بهنوعی به بیننده یادآوری کنند که واقعیات و موضوعات اجتماعی همواره پیچیدهتر از آن چیزی هستند که به نظر میرسند. این پارادوکسها در درک شرایط بشری و جنبههای مختلف زندگی انسان نمایان میشوند.
- علی اکبر طاهریان که نقش اصلی اثر را بر عهده دارد در بعضی صحنه ها موفق و درخشان است . مثلا در صحنه تبدیل شدنش به کنت و طراحی زیبا برای فرایند چهره و نحوه بیان و بدنش هرچند بدیع نیست اما چشم نواز و دوست داشتنی است . تقسیم انرژی او زیبا و دقیق است . او سه نقش را پوشش می دهد که با تعویض لباس نقش پوشی می کند . اول مرد رفتگر - دوم کنت و سوم نقش خودش به عنوان بازیگر در صحنه آخر . در صحنه آخر که خواست کارگردان است بازیگر به ایفای نقش خود می پردازد . اما ضرورتش نه برای بازیگر در می آید نه تماشاگر . شاید ایده خوبی بود اما نیازمند ضرورت بود و مقدمه چینی که چرا بازیگر باید به زندگی خودش بپردازد . جنس بازی در این صحنه با تمام اجزای صحنه متفاوت است . و مثل وصله ی ناجور ی است که دلیلی برای آن نمی یابیم
- کاظم نخبه که از پیشکسوتان و سرمایه های تاتر استان و شهر لار است . بازی قابل قبول و دوست داشتنی ارایه می دهد .نقش پلیسی که بیشتر کودک است تا بزرگسال . جنس دقیق بازی و عدم تلاش ایشان برای دیده نشدن مثال زدنی بود . نخبه روی صحنه عاشقانه بازی می کند . سعی می کند روی صحنه لذت برد و این لذت را با تماشاگر به اشتراک گذارد . هر چند پیوند بازیگر با بازیگر زن خیابانی در نمی آید. تکلیفش با سنگینی گوش مشخص نیست . نخبه حجم بدنی خوبی را در روی صحنه نمی آفریند . و اکثرا زاویه سرش به صورت منفی است .
-مسعود زرگری از دیگر بازیگران این اثر است . زرگری هم از دیگر بازیگران پیشکسوت و سرمایه های تاتر استان و لار می باشد . بازیگری خوش استایل ، خوش چهره ، با مقطع صوتی خوب و دلنشین . وقتی او را روی صحنه می بینم بیشتر درک می کنم استان ما از گذشته تا به حال بازیگر خیز بوده و خواهد بود . بازیگری که از اولین دقایق حضور ش در صحنه بدون اینکه حرکت خاص بدنی انجام دهد چشم ها را خیره می کند . تنها بازیگری که در خدمت و دیده شدن بازیگران دیگر تلاش می کند . تاکید گذاری های دقیق بازی در دیده شدن دیگران و از خود گذشتگی او قابل ستایش است . او با صحنه دوست است و صحنه او را دوست دارد .
-دیگر بازیگران این اثر محمد حسین نراقی ، مجتبی اسدی و ندا واحد پور . هستند که به دلیل ملاحظاتی از بررسی بازی آنان صرف نظر می کنم بدون شک و تردید اگر بازی آنان مزین به دانش صحنه ای شود شاهد حضور بازیگرانی بهتر برای آینده تاتر لارستان خواهیم بود .
کارگردانی
جمشید طاهریان با توجه به وضعیت و دارایی تاتر لارستان به جز انتخاب بازیگر زن درست عمل کرده و توانسته است بازی های نسبتا قابل قبولی را از بازیگران خود بگیرد . انتخاب این متن و تاثیرش در جامعه هدف از هوشمندی یک کارگردان دغدغه مند است . متنی که تماشاگر خود را به تفکر دعوت می کند . و در این راستا موفق است . اگر چه خود کارگردان می داند متن از او چه انتظاری دارد اما در انتقال آن به عوامل چندان موفق نیست .به نظر می رسد متن برای بازیگران و عوامل به خوبی تحلیل نشده باشد . متن داریوفو خلاصه شده اما لطمه ای به بافت نمایشنامه نزده ، اجرای او دارای انسجام خوب و ریتم مناسبی است و به هیچ عنوان تماشاگر را خسته نمی کند . ای کاش می توانست سکوت های مناسبی هم ایجاد کند تا تماشاگر در پس جملات فلسفی متن بتواند بیندیشد و مفاهیم و زیر متن را بهتر درک کند .
کارگردان ، به دلیل عمق کم صحنه به ناچار بخشی از طراحی صحنه خود را از صحنه خارج کرده و به جلوی جایگاه تماشاگران انتقال می دهد این کار در محل اجرا می تواند باعث درک این نکته شود که جهان تماشا و اجرا یکی است و بازیگران و تماشاگران هر دو همزمان دچار این بحران هستند . حتی آشغال هایی که از روی صحنه دیده می شود به جایگاه تماشاگران ریخته می شود و رفتگران تلاش می کنند همزمان به پاکسازی هر دو محیط بپردازند . این حرکت طراح کارگردان تماشاگر را به اعماق متن می کشد و خود را نیز دچار تمام اتفاقات می بیند . کارگردان به دلیل عمق کم صحنه نتوانسته استفاده موثری از سطل آشغال کند . و در پویایی و دینامیک میزانسن دخیل کند . به همین لحاظ اکثر حرکات در عرض شکل می گیرد و طبیعتا به خطوط تکراری و عدم تنوع در قاب بندی می رساند . اما همین قاب بندی های بصری هم درخشان است . هرچند به دلیل مشکلات فنی سالن . نداشتن نور و پروژکتور در سالن امکان نورپردازی را به کارگردان نمی دهد و مجبور است به حداقل ها راضی شود . سطل بزرگ چرخدار در صحنه معنا ساز است و اشاره به اجتماع کثیف دارد. کارگردان در استفاده و وحدت تمام ابزارهای خود موفق نیست . ای کاش در طراحی خود به جهان شمول بودن متن پرداخته بود . آنوقت در انتخاب لباس ها با حساسیت بیشتری می پرداخت . نباید پس از دیدن اجرا تماشاگر فضا ایرانی یا ملیت دیگری را هدف گیرد . چرا که این مشکل کل بشریت است . در جوامع به لباس ها و پست ها اشخاص بیش از مقام انسان توجه و احترام گذارده می شود . در نمایشنامه با هیچ شخصیتی مواجه نیستیم و همه افراد نمادی از یک اجتماع هستند برای همین اسم ندارند .
کارگردان از بازی های اغراق آمیز و کاریکاتور گونه استفاده میکند تا نقائص و مشکلات جامعه را به طور مؤثر به تصویر کشد. هدف اصلی متن آگاهی بخشی است نه صرفا سرگرمی حال تا چه میزان کارگردان تماشاگران خود را درگیر کرده و به تفکر وا داشته جای بررسی بیشتر است .
بدون شک و تردید این نمایش یکی از بهترین کارگردانی های جمشید طاهریان تا امروز به حساب می آید . امیدوارم تاتر لارستان به زمان گذشته نه چندان دور و درخشان خود برسد . و باز هم شاهد اجراهای این گروه تاتری باشیم . در وضعیت نا بسامان تاتر لارستان که روز به روز و با سرعت زیاد به سمت تاتر تجاری و بدون محتوا می رود اگر مسولین بومی از این دست اجراها حمایت نکنند بدون شک در آینده نزدیک شاهد مرگ تاتر لارستان خواهیم بود .
اصغر زیبایی نژاد – بهمن ماه 1403