نگاهی به نمایش «میز شام»
جهانی بی مکان و بی زمان
نمایش «میز شام» به نویسندگی و کارگردانی ابوالفضل فرهادی در شیراز روی صحنه است، محمد علی رحیمی پژوهشگر و منتقد تئاتر در یادداشتی به این نمایش پرداخته است.
محمد علی رحیمی*؛ در خلاصه داستان میز شام آمده: اعضای یک خانواده مزرعه دار پس از کار روزانه در مزرعه به خانه برمی گردند، اما پیش خدمت خانه به آنها خبر می دهد که مادر خانواده با قهر و ناراحتی آنها را ترک کرده. همگی نگران شده و تلاش می کنند ضمن یافتن دلیل ناراحتی و قهر مادر، او را پیدا کرده و راضی کنند به خانه برگردد…
متن نمایش
ساختار ادبیات نمایشی به ما این اجازه را میدهد که در هر جغرافیایی درباره فرهنگ و مردمان دیگر سخنرانی کنیم ویا آنان را به چالش بکشیم، اما در نمایش میز شام بیمکانی و بیزمانی به شدت در نمایش آزار دهنده بود. در ابتدای نمایش به عنوان مخاطب ایرانی تصور کردم که با یک نمایش قرن 18 میلادی در منطقه از آمریکا و یا اروپای شمالی مواجه هستم.... اما هرچه با داستان نمایش همگامتر میشدم به سبب عدم ارتباط با متن دچار پارادکس فرهنگی ظاهر نمایش با متن و ایجاد تعلیق غیر معمول...
یکی از خواص متون قرن 18 میلادی به بعد اهمیت به انسان است(اومانیسم)، به فرض که نویسنده در پی بیان رویدادهای آن زمان بوده باشد، و این امر در نمایش میزشام تا آخر نمایش دیده نشد.
مشکل اصلی متن عدم توالی رویدادها و عدم معرفی شخصیتهای موثر در نمایش بود...
در ابتدای نمایش شوخیهای غیر ضروری برادران و خواهران و هجمه زیاد اطلاعاتی که نویسنده قصد داشت به تماشاگر منتقل کند بسیار آزار دهنده و خسته کننده بود و شاید اگر نویسنده یک فرهنگ از یک کشور اروپایی و یا آمریکایی را مشخص میکرد، تماشاگر بهتر میتوانست با ادبیات آن ارتباط برقرار کند و این همه سراسیمگی به وجود نمیآمد. تقریبا از نیمه نمایش نویسنده به فکر گرهگشایی در نمایش افتاد. و همانا پیدا شدن نامههای دختر بزرگ خانواده به معشوقه خود و و رمزگشایی آن بود. اولین ایرادی که به این مواجهه میتوان گرفت دستخط نامزد دختر بود که چطور نویسنده به این امر دقت نکرده، چه بسا با اختراع ماشین تحریر و آوردن کمی تکنولوژی در نمایش نامه به پیچیدگی و معما گونه اثر کمک بیشتری میکرد و آیا این تعمد خذمتکار خانه برای متوجه کردن پدر بعد از 10 سال بود و یا جایگزینی احتمالی و یا رسمی کردن رابطه پدر با خدمتکار در حضور فرزندان؟
مسئله بعدی در متن نمایشی حضور انتظار گونه مادر و سپس به قتل رسیدن او بود
اولین سوال آیا مادر شاغل بود؟، دوم آیا فرزندانی که تحت نظارت شدید مادر قرار دارند نباید نگران ایشان باشند در یک روستای کوچک؟ آیا مادر به خیانت عادت کرده بود بعد از عید پاک؟ و در کل آیا هدف از این نمایش ترویج عدم اعتماد به همسایگان بود؟ و هزاران چرا و آیا که در نمایش به آن پاسخ داده نشد.
چون محوریت نمایش روی عدم حضور مادر و سپس اتهام خیانت و سپس قتل بدون محاکمه،
به عنوان رکن اصلی خانواده بود، الباقی رویدادها مثل قند خوردن پسرکوچک و یا لباس پوشیدن یهویی خدمتکار بعد از 10 سال و عدم اهمیت پدر به حوادث 10 سال اخیر در خانواده و...
لباس و دکور و...
دکور چوبی با دو در سقف بلند و لوسترهای مدرن چوبی بالای میز شام، به همراه میز شام غیر معمول نسبت به زیست و جغرافیای مزرعهداری و همچنین لباسهای بدن نما پایین تنه و بالا تنه همه از ضعف طراحان محترم نمایش میدهد و اگر دلیل مشخصی برای این کار داشته باشند حداقل برای بنده تا آخر نمایش مجهول ماند.
فرهادی در امرکارگردانی و نظم بخشیدن به نمایش موفق بود و بازیهای خیلی خوبی از هنرمندان صحنه گرفته بود به خصوص دختر کوچک به عنوان دانای خُرد، دختر کوچک خانواده که معمولا همه جا است و همه چیز را شنیده و یا دیده و کسی هم حواسش به آن نیست و فرهادی با زیرکی از این امر بهره برده بود.
نکته مهم
در برخی از نمایشها در شیراز مُد شده که به بهانه خرابی نور، عدم حضور گریمور و یا کسالت بازیگر و بهانههایی از این دست زمان اجرا را بین 15 تا 45 دقیقه به تاخیر میاندازند که متاسفانه نمایش میز شام هم بدون اطلاع به تماشگران محترم، نه قبل از ساعت اجرا تاخیر را اعلام کردند و در زمان اجرا حتی از بابت دیرکرد خود عذرخواهی هم نکردند... امیدوارم صبر و تحمل تماشاگران نمایش را با این مسئله امتحان نکنند.
*مدرس، پژوهشگر و منتقد تئاتر