در حال بارگذاری ...
نگاهی به اجرای هملت، به کارگردانی آرمین حمدی پور

در جستجوی تئاتر در جستجوی هملت

نوید جعفری؛* آرمین حمدی پور از جمله کارگردانان های جوانی است که تمامی کارهایش را دنبال کرده‌ام.

دیدن اولین تجربه هایش بصورت اتفاقی تا دیدن کارهای اخیرش بصورت عمدی ، تجربه جالبی است از طی شدن مسیری متفاوت از نویسنده و کارگردانی که در عین هوشمندی سعی در رسیدن به فرمی متفاوت و شخصی دارد و همین باعث می شود مخاطبان کارش در اجراهای متاخر او به دو طیف موافق و مخالف تقسیم شود.

آنهم در شرایطی که به جز محدودی آثار متفاوت و با انگیزه های مولف محور ، سایر آثار نمایشی ده سال اخیر تئاتر فارس و حتی کشور ، سمت و سویی مشخص داشته و با الگوهای آزموده شده قبلی به روی صحنه می روند.

بر خلاف آنچه در پیش از انقلاب و حتی تا دهه ۸۰ پس از انقلاب رویکرد اصلی هنرمندان بر ارتباط با مخاطب در اجراهای عمومی استوار بود، ناگهان جشنواره زدگی باعث شده که تئاتر ایران به دو بخش متفاوت بدل شود.

تئاتری که تلاش دارد به هر طریقی خود را به مسابقه ای همانند جشنواره ها برساند تا از آن کلاه نمدی برای خود در بیاورد و یا تئاتر و اجرایی که بی توجه به جشنواره و مسابقه خود برتر بینی ، می خواهد خود را در مواجهه با خانه اصلی نمایش در اجراهای عمومی بی واسطه با مخاطب محک بزند.

هر چند محدود گروه های نمایشی در کشور وجود دارند که پس از آماده سازی یک اثر نمایشی و مواجهه با مخاطب و دریافت بازخورد مخاطبان در اجراهای عمومی ، در برخی جشنواره ها شرکت می کنند تا اثر خود را به سایر هنرمندان معرفی و از اجراهای دیگر گروه ها بهره مند شوند اما متاسفانه بخش اصلی و اکثریت بدل به تئاتری جشنواره ای شده است که بی توجه به نگاه مخاطب ، دغدغه های اجتماعی ، فرهنگ بومی و تئاتر ملی تنها برای جشنواره تولید می شوند و پس از آن هم به فراموشی سپرده می شوند و نکته مهم تر اینجاست که بسیاری از آن آثار پس از حضور در جشنواره ها اگر به اجرای عمومی هم برسند با آنهمه تبلیغات رنگارنگ مبنی بر حضور در انبوهی مسابقه و دریافت فلان جوایز چندان مورد پسند عموم قرار نمیگیرند چرا که در بطن خود عملا جایی برای جامعه هدف در نظر نگرفته اند.

اما آنچه در طی این سالها چه بصورت زنده و چه فیلم از اجراهای عمومی دیده ام اغلب آثاری دغدغه مند تر هستند و تلاش می کنند علاوه بر بالابردن سطح کیفی و اجرایی تئاتر مجالی برای گفتن و شنیدن داشته باشند.

تئاتری محترم و شرافتمند که با همه ضعف و کاستی ها ، پا از میدان به در نمی نهد و با روشن نگاه داشتن چراغ صحنه و اجرای عمومی نمی گذارد همین ارتباط باقی مانده جامعه و هنر با توجه به هزاران مشکلی که هست و همه میدانیم از دست برود.

بر خلاف آنچه در اکثریت اجراهای جشنواره ای به سمت به رخ کشیدن ، خود نمایی و گاها به سمت جنونی در راستای متفاوت بودن ظاهری شبیه از دایره آتش پریدن در سیرک بدل می شود تا از هر عنصری برای پیچیده سازی جریان اجرا، توسل به امکانات نوری و طراحی های عجیب و غریب ، افکت های صوتی و تصویری گیج کننده برای مبهوت کردن مخاطب بهره ببرد تا به هیات انتخاب و داوری بفهماند ما را ببین که اینچنین به آب و آتش زده ایم و در نهایت همه این سیرک پر سرو صدای رنگارنگ با چند جایزه و عنوان تمام می شود و انگار نه انگار که قرار بوده تئاتر حرفی برای گفتن داشته باشد و اصولا تعریف ساده دیالوگ و ارتباط همه از بین می رود.

این مقدمه طولانی را گفتم تا به این نکته برسم که بسیاری از هنرمندان موثر تئاتر امروز ایران خصوصا در نسل جوان تر ، اگر چه روزگاری جشنواره را محلی برای معرفی خود یافته بودند اما به مرور زمین بازی را عوض کرده اند و به خوبی دریافته اند که جریان اصلی تئاتر سالهاست که در جشنواره ها هویت واقعی خود را از دست داده است و برای رسیدن به معنای اصلی تئاتر می توان تجربه کرد و آن تجربه را بی واسطه با مخاطب عادی و پیگیر تئاتر از طیف های مختلف دنبال کرد.

آرمین حمدی پور یکی از آن هنرمندانی است که اگر چه در سالیان پیشین از طریق حضور در جشنواره و سپس اجرای عمومی به معرفی دیدگاه های نوشتاری و کارگردانی خود پرداخته بود ، در سالهای اخیر تمرکزش را بر تولیدی متفاوت از جنس تئاتر کارگاهی گذاشته است.

تلاش او برای رسیدن به فرم آنهم در شرایطی که فرمول های امتحان پس داده بیشتر مورد پسند برخی از به اصطلاح کارگردانان هم دوره اوست ، قابل ستایش است.

حمدی پور اگر تجربه های نخستین خود همانند در بطری بازی ،پنجاه و چهارمین سالگرد بیشتر به مولفه های داستانی ، فضای رئالیستی و کشش و تعلیق روایت توجه داشت ، در ادامه در آثاری همانند پا ، گردن تلاش کرد همان ایده داستانی را در فرمی فراواقعی و متفاوت به مخاطب عرضه کند و جالب اینکه این آثار با تایید مخاطب همراه شد.

اما حمدی پور به این تجربیات هم قناعت نکرده و در دو اثر متاخر خود «شخصی» و این روزها «هملت» ، دست به تجربه ای متفاوت زده است که ممکن است برای بسیاری از مخاطبان عجیب و یا حتی چندان مورد تایید نباشد.

هر دو اثر اشاره شده ثمره کارگاه های است که او با هنرجویان دوره هایی چند ماهه اش به اجرا رسانده است و بی حضور بازیگران با تجربه ، تنها به واسطه داشته های شخصی خود هنرجوها و آنچه آموخته اند و البته هدایت آرمین حمدی پور به روی صحنه رفته است.

هملت اثر ویلیام شکسپیر ، یکی از تراژدی های ماندگار و مطرح در ادبیات نمایشی جهان است، یکی از مطرح ترین آثار شکسپیر مشهور به تراژدی تردید که به انواع مختلف در جای جای جهان به روی صحنه رفته است و فراتر از صحنه های تئاتر حتی در سینما و انیمیشنی همانند شیرشاه هم تهیه و تولید شده است.

در تئاتر فارس هم هملت پیش از این دستمایه آثار مختلفی قرار گرفته ، آرش دادگر هنرمند و کارگردان خلاق شیرازی نیز سالهاست اجراهای متفاوتی از آثار شکسپیر به روی صحنه برده است و دو سال قبل آژمان بیژنی نسب جوان خلاق شهرستان فسا ، هملت بیژنی و بعد با عنوان هملر بیژنی را با شکلی متفاوت از تلفیق هملت و روایت های بومی ، سنتی و عشایری به روی صحنه برد.

حمدی پور اما در نسخه هملت ، ماجرای جوانانی عاشق تئاتر و مسیر تمرین و دغدغه‌های آنان را دستمایه قرار داده است که همچون بسیاری از ما در تماشاخانه کوچک پارک آزادی تصمیم به اجرای هملت به شکل کلاسیک خود میگیرند و امروز سالها پس از آن تمرین نافرجام در دل دیالوگ های هملتی که وجود ندارد سرنوشت خود را روایت می کنند.

چیزی مشابهه موقعیتی که استاد بیضایی در نمایشنامه مجلس ضربت زدن تصویر کرده است با این تفاوت که آنجا با گروهی حرفه ای روبرو هستیم که منتظر نگارش صحنه پایانی اثر هستند.

صحنه نمایش تپه ای خاکی در میان یک مربع خاکی است ، همین 

اما بازیگران در میان ردیف های تماشاگران و میان آنها نشسته اند گاهی دیالوگ های اصلی نمایش را ادا می کنند و باز از خودشان و آن هملتی که به روی صحنه نرفته است حرف می زنند.

هملت آرمین حمدی پور ، تجربه ای است برای دریافت تصور ، مخاطب می تواند بازیگران را در دل جایگاه تماشاگران دنبال کند و یا بی توجه به آنان به صحنه خالی خیره و با صدای آنان در ذهنش هر تصویر و دکوری را خلق کند‌.

بر خلاف دیگر اجراها ، صحنه تاریک است و این بار نور بر مخاطبان است تلاشی خلاقانه برای رسیدن به فرمی شخصی برای ارتباط با مخاطب که بی تردید در مسیر شکل گیری نمی توان توقع داشت از همان گام نخست بتواند نظر اکثریت را جلب کند.

اجرا در آغاز و نیم ساعت نخست بسیار جذاب و متفاوت است اما در میانه دچار رکود می شود، هرچند بازی گرفتن از تماشاگران بصورت داوطلبانه برای نقش هملت تلاشی برای بهبود این بخش میانی است اما از جایی دیگر نمی تواند این ارتباط را حفظ کند.

مجددا اما اجرا با حضور بازیگری جوان که عامدانه مشکل بیانی دارد و حضورش بر تل خاک جان میگیرد ، مجددا مخاطب با اجرا همراه می شود.

پس از قاب و تصویر تاثیر گذاری که از او ساخته می شود باز نمایش به روال قبلی بر می گردد تا ده دقیقه پایانی نمایش ، تصویر سازی حضور بازیگران بر صحنه و پرده ای که در انتهای صحنه بدون حضور انسان باز و بسته می شود و همراه با خاطره گویی آنچه بر عوامل و بازیگران نمایش بر صحنه نرفته به پایان می رسد.

اجرای هملت چند نکته اساسی دارد:

اگر چه شاید هر کسی که اندکی اطلاع از داستان هملت داشته باشد و یا با خواندن خلاصه داستان بر برشور نمایش بتواند با روایت گروه همراه شود اما قطعا این نمایش تجربی بیشتر متکی بر مخاطبان آشناتر با زمینه های اجرای تئاتر و اصولا فعالان آن ساخته و پرداخته شده است.

دوم اینکه با توجه به اینکه تمرکز اصلی نه بر هملت که بر گروهی است که قصد اجرای نمایش دارند ، امکان خلاصه کردن و حذف در بخش هایی از کار وجود دارد که با توجه به شرایط اجرا و حضور اجرا کننده و بیننده در یک قسمت قطعا می توانست در ارتباط بهتر با آن موثر باشد.

سوم اینکه بازیگران این نمایش در نخستین تجربه های حضور بر صحنه اگرچه با تمرکز و جدیت کار خود را انجام می دهند اما ریتم گفتاری آرام در تمامی نقش ها و اینکه تفاوت چندانی میان دیالوگ ایشان چه در زمان ایفای نقش های نمایشنامه هملت و چه واگویه های شخصی شان وجود ندارد ، باعث کندی و ملال در میانه کار می شود ، گویی هیچ تحلیل مناسبی جز درست ادا کردن جملات از متن ندارند و چه زیباتر بود اگر تفاوت گفتاری میان جملات شخصی در مقابل نقش های متن هملت در گویش بازیگران مشاهده می شد که با توجه به نوع قرار گرفتن مخاطب و بازیگر که در بسیاری از لحظات امکان دیدن تصویر مخاطب را نداشت ، همین بیان بود که می توانست از قطع ارتباط حسی مخاطب و اثر پیشگیری کند ، که پیشنهاد می کنم در صورت تمایل به اجراهای مجدد اثر در این خصوص تاملی بیشتر صورت بگیرد.

نکته دیگر شرایط اجرایی است، فرم مد نظر کارگردان بیشتر مناسب سالنی دو ، سه یا چهار سویه است که مخاطب ناچار به برگرداندن سر و گردن برای مشاهده بازیگران در پشت سر نباشد و یا حتی امکان اجرای آن در فضایی خارج از یک سالن تئاتر همانند یک گالری می توانست به ارتباط موثرتر بیانجامد.

با اینهمه هملت ، اثری قابل توجه است، قابل توجه از این منظر که تن به فرمول های تکراری نمی دهد ، تلاشی برای جلب نظر مخاطب از طریق شلوغ بازی های مرسوم سیرک محور ندارد، مخاطب می تواند آن را نپسندد و حتی آن را با تعاریف مطرح شده تئاتر نداند و آن را تنها اجرایی با محوریت نمایش بداند اما نمی توان منکر جسارت و دیدگاه متفاوت خالق اثر شد.

در شرایطی که از هر سو عرصه بر تئاتر واقعی تنگ و تنگ تر می شود تا حاشیه رانده شود  قطعا آثاری همانند هملت ، یا نمونه های مشابهی که دغدغه مند برای رسیدن به فرمی متفاوت برای ارتباط با مخاطب تلاش می کنند و اجرای عمومی برای مخاطب با هر سبک و سلیقه و ایده ای ارج تر از مسابقه دادن میدانند ، قطعا ماندگار و تحسین برانگیز هستند و حمایت از آنها وظیفه هر هنرمند و علاقه مندی است.

 

*منتقد، نویسنده و کارگردان تئاتر

 

 




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «محسن اثر پروانه»

داستان یک فروپاشی
نگاهی به نمایش «محسن اثر پروانه»

داستان یک فروپاشی

نوید جعفری، «محسن اثر پروانه» نوشته آرمین حمدی پور و کارگردانی رعنا شبانکاره، ادعایی ندارد جز آنکه می خواهد یک تئاتر باشد با همه ملزوماتی که از یک تئاتر سراغ داریم. شاخصه اصلی محسن اثر پروانه آنجاست که ...

|

نگاهی به نمایش سیاه بازی «خواستگاری کتی ۲۰۲۰»

سیاه بازی در خاطره ابوریحان
نگاهی به نمایش سیاه بازی «خواستگاری کتی ۲۰۲۰»

سیاه بازی در خاطره ابوریحان

نمایش سیاه بازی «خواستگاری کتی ۲۰۲۰» به نویسندگی و کارگردانی علی ثابت در تماشاخانه ابوریحان میزبان علاقه مندان است، نوید جعفری کارگردان و منتقد تئاتر و سینما در یادداشتی به نقد و بررسی این نمایش پرداخته است.

|

نظرات کاربران