در حال بارگذاری ...

نمایشنامه‌ها فقط برای اجرا نیست

داریوش ثمر:  هنر تئاتر مانند دیگر هنرها در طی سالیان تحول می پذیرد ولی تغییر بنیادی نمیکند، چون نمایشنامه مهم‌ترین پایه این هنر است و بدون آن معنای تئاتر از بین می رود ( از گونه های خاص و بداهه سرایی در این نگاه کلی به دلیل اهمیت نوشتار نمایشی صرفه نظر کنیم)
تغییر پذیرفتن در هنر تئاتر به پیشرفت علمی و شکوفایی عرصه تکنیک وابستگی پیدا میکند ، برای یک جور پرورده شدن اما استخوان هنر تئاتر انتظام گونه خودش را حفظ میکند، که با نگاهی لطیف میشه گفت هدیه خدایان است، آن نوشتن و برگرداندن برای دگر زبانها و ارتباط در گذر نوشتن از درون انسان نویسنده به کل دنیا است این سرایت کار تئاتر است که آن را حفظ و هدایت میکند ، نمایشنامه است که بارگیر ذات تئاتر است، علاوه بر بهتر پرداختن به هر درون مایه که کار نویسنده است، جذابیت ها در بدرقه کردن ایده برای مخاطب وابستگی به جهان علمی و مکانیکی هم پیدا میکند که وابستگی به همان شکوفایی علمی جهانی است ، این را در نمونه اجراهای تئاتر امروز دنیا میشود رصد کرد و تکه های آن تکنیک ها را با همین گوشی همراه که همراهتان است دید ، در صحنه های عظیم و پر خرج و تکنیکی، که صنعت با ظرافت و مدرن شدن امکانات هنری چه عجایبی که خلق نمیکند، از شرق دور از شانگهای تا اروپا از پاریس تا غرب دور در تاتر برادوی در نیویورک و دگر تئاترهای بزرگ دنیا این عجایبِ زیبا را روی صحنه میبرند و مخاطب مفتون و مسحور میشود از این همه تکنولوژی نور و صدا و دکورها و طراحی ها در تاترها،

این مدد رسانی با خلاقیت و اراده در ساختِ دستاوردهای نوین و گسترش امکانات تئاتر، 

 جوری که صحنه ها بدیع و ناشناخته میشود تاریخچه ایی از نیمه دوم قرن ۱۹ پیدا میکند، از طراحان و نظریه پردازان تئاتر در اروپا، نامهای مثل گوردون کریگ، که اعتقاد داشت *تئاتر تقلید نیست بلکه خلاقیت است*

یا ماکس راینهارد که با نوآوری نمایش های عظیم را هدایت میکرد و سبک آرایش صحنه هایش تازه بود و سعی آن بر *آزاد کردن تئاتر از قید نمایشنامه بود و حتی ادبیات بود* که در این دیدگاه فقط ایده کارگردانی اهمیت داشت و حتی به سوی جایگزینی عروسک جای بازیگر هم پیش رفت ،

کار او بر *اهمیت نمایشنامه افزود* بنظر میرسد وقتی به اوج *بدل* آنچه جای چیز دیگر باشد برسید اهمیت *اصل* پیدا میشود ، البته نظر این حقیر این نیست که نام هایی چون رینهارد و دیگر پیشروان آن زمان از هنر و نوشتن دور بوده باشند ، آنها افرادی بسیار استاد بوده اند و تا گونه ایی همه چیز دان ، از این دست هنرمندان بسیار هستند در تاریخ هنر تئاتر که نام های قدیمی آن بیشتر در دسترس فارسی زبانان است به دلیل کمتر ترجمه شدن نظریه های مطروحه در دنیای امروز هنر ، و از نام های قرن نوزدهم که تحول را شکل دادن میشود به *پیسکاتور* که تئاترهایش با همکاری آرشیتکت های مشهور انجام میشد ، یا *مه یرهولد* که او نیز از پیشتازان قرن ۱۹ بود ، البته این قرن اهمیت خاصی دارد و چون هم نسل هایی مثل ، چخوف، استانیسلاوسکی،

 ظهور رئالیسم، و حضور سرمایه دار و کمپانی های بزرگ نمایشی در تئاتر اروپا انقلاب عرصه تاتر را رقم زده بود ،

 هیچگاه نمیشود در باب تئاتر نوشت و به این نحله زمانی اشاره نکرد و تقابل سبک ها و جنبش های ادبی، تئاتری به اوج شکوفایی رسیده را ندید!

  البته با رویداد های جنگ جهانی اول، بسیاری از تجربه ها به رکود و فراموشی سپرده شدند و از بین رفتند،اما جالب است طبق آمار موجود مردم اروپا باز به تاتر میرفتند، در آن سالهای جنگ داخلی در روسیه و از بین بردن تابوهای بورژوازی ادبیات تئاتری نقش مهمی داشت، 

نویسنده دانمارکی (استندرترس) در کتاب تاریخ ادبیات روسیه مینویسد؛ ( ادبیاتی که در حین و بعد از انقلاب اکتبر به گور سپرده شد ، ادبیات بی مایه و ضعیفی نبود ، نوع تئاتر تصحیح و تکمیل شده بود و از یک واقعیت نوین زندگی حرف میزد، و چونین بود که مایاکوفسکی و مه یرهولد در کنار هم اشتراک ایده کردند و نمایشنامه های چون (میستری بوف) (ساس) (حمام) از نوشته های مایاکوفسکی اجرا شد، 

یادمان نرود مایاکوفسکی شاعر و نویسنده ای با نبوغ بود اما با شیوه اجرای *بیومکانیک* انطباق پیدا کرد (تلفیق علم که سخن هنر بگوید، چیزی است که بنظرم بسیار ویژه دیدنِ یا *بینش* هنرمند را برساند)، چیزی که ریشه در تاریخ کهن تئاتر دارد حال بهنگام انقلاب صنعتی از خیمه شب بازی الهام پیدا میکند، و از فیلم صامت نیز، از امکانات سیرک ، حرکات ژمیناستیکی، عناصر نمایش چینی، از همه اینها بهرمند میشود، این شیوه مناسبِ نمایش عصر مکانیک و عصر ماشین هست ، و مقارن پیدایش فوتوریسم در ادبیات بود،

 در میان عبور قرن ۱۹ به قرن ۲۰ و تا میانه آن، نویسندگان و تاتر مردان بزرگی مثل،

موریس مترلینگ

نیکلای گوگول

برتولت برشت

الکساندر تایروف

آیزنشتاین

اسکار وایلد

فرانک وده کیند

یوگنی واختانگف 

که این نام آخرین واختانگوف با توجه مدت زمان کوتاه زندگی اش به ابداعات نو تئاتری رسیده بود که محصول نگاه تازه و تمرین هنر بود و آزمایش، اساسا تئاتری هم به نام تئاتر واختانگف را نام زدند،

برشت درباره واختانگف نوشته؛

(تئاتر هنرمندان مسکو هرگز به تاج افتخار خود قناعت نمی کرد ، استانیسلاوسکی برای هر اجرایی وسایل هنری تازه را به ظهور می رساند از تمرینات او هنرمندان برجسته ایی مثل واختانگوف پدید آمدند،که هریک به نوعی هنرِ استادِ خود را تحول بخشیدند، تاتر در اثر کوشش آنان به امکانات متعدد و شگفت آوری برای بیان مطلب دست یافت و قابلیت سرگرم کنندگی اش بدون شک بیشتر شد)

در این میان به هنر *اپرا* نمیشود اشاره نکرد! که رویدادی فرهنگی میان جهان نمایش و موسیقی است و در همین نحله زمانی که نامهای بزرگ تئاتر آفرینش های بزرگ در تاریخ دارند افرادی چون *ریشارد واگنر* چهره تحسین برانگیز جهان هنر که بیشتر با موسیقی او را میشناسیم و هم دوره *نیچه* است، ظهور داشت او بین صحنه و موزیک پل ایجاد کرده بود و تحولی در این راستا که از دل ادبیات کهن تمام کشورها سرچشمه داشت و بیشتر (ادبیات حماسی)

 صحنه نمایش را با اپرا و موسیقی مینوازید،

*توماس مان*(نویسنده آلمانی) در پنجاهمین سال درگذشت واگنر نوشت؛

بسیار به شباهت واگنر و *ایبسن* فکر کردم،

و نمیتوانم بفهمم این شباهت چقدر به جهت تقارن زمانی و چقدرِ آن به خصوصیات فردی مربوط میشود آنها از نظر تشکل آثار و سنت تشریح و انواع معانی و نکات سمبولیک در استفاده از *تخیل* و به *شعر* درآوردن نکات عقلی بزرگ هر دو *موسیقی دان* هستند واگنر با نت ها ایبسن با کلمه ها،..

*آدولف آپیا* از نظریه پردازان صحنه نیز به میزانسن آثار واگنر بسیار توجه نشان میداد که در آثارش موجود است،

حال به دلیل محدوده مجال در نوشتن مقال یکبار دیگر عنوان اول مقاله این شاگرد را باز مینویسم تا استنباط خویش را مطرح کنم در عنوان نوشته ام

*نمایشنامه ها فقط برای اجرا نیست*!

 برای ایجاد تحول نگاه تئاتری ها برای تحول در هنر دوست به هنرمند شدن است، منظورم این است که (آنچه مدرن میپنداریم و در صحنه های روز دنیا وجود دارد و حیرت برانگیز است و جادوی هنری ایجاد میکند فراز و اوج اولیه در قرن ۱۹ داشته اما تمامی این هنرمندان بن مایه و بنیاد نمایشنامه را در ذهنیت دارند و مدرن آنها از کلاسیک میگذرد) این سخن این شاگرد است که میخواهم به خودم بگویم باید نمایشنامه های کلاسیک چه فرهنگ خویش چه ترجمه ها را بدانم و بخوانم،، 

اشارت به اینکه در همین زمانه در اقصی نقاط جهان تئاترها با جدیدترین تکنولوژی ها همسو شده و حیرت میآفریند ، و برسی اجمالی تاریخچه ابتدای این تحول در نیمه قرن ۱۹ تابحال به یک رکن اساسی هنرمند وابسته است،

 که در عین حتی دوری از ادبیات نمایشی ونمایشنامه در شکل اجرا به *متن به نوشتار و نویسنده* وابسته است آن هم به شیوه کهن و کلاسیک، علاقه به آثار ، هومر، شکسپیر، گوته، نویسندگان از سوفکل و تاریخ یونان باستان ، شرق باستان ، دوران میانه و پیشا مدرن، و هر طبقه بندی زمانی و سبکی که بدانیم،

همه نویسندگان در سبک های مختلف و قالب های نوشتاری مختلف *کشتی خیال* را برای سیر در پهنه اقیانوس هنر میسازند که بدون رجوع به آنها و آثارشان ، یعنی آثار اساطیری و کلاسیک کشتی خیالِ مدرن امروز با هر زرق و برق تکنولوژیکی و مکانیکی فاقد روح است،

عامل جستجو در نمایشنامه های بزرگان (عشق) است که هنرمند تئاتر بایستی به این عشق مجنون گشته باشد ،

(البته اینکه پای واژه عشق را میان کشیدم برای توضیح دوست داشتن نوشته های کهن است ارتباط زمانی همین اکنون شما مثلا با شکسپیر یا ...) پس نمایشنامه برای تئاتری فقط اجرا نیست ، باید خوانده شود، تمام حرف با پیش فرض جذابیت های دنیای مدرن و میل جوانان به نگاه نو ، سنت دانستن کلیت بن مایه تاتر است ، نمایشنامه ها،فرهنگ و سنتی راه افتاده بود از چند سال پیش در میان جوامع تئاتری که به (نمایشنامه خوانی آثار کلاسیک) شهرت داشت ، آثار کهن که اجرای آن با توجه به محدودیتها در زمانه و اولویتهای فرهنگی در صف اول نمایش قرار نمیگیرند، خوانش میشد،

اما از واجبات منِ تئاتر است که حداقل با کلیت این آثار آشنا باشد،

کاش متولیان فرهنگی و انجمن های مربوطه بر این مهم کوشش داشته باشند ، همچنین استادان بنام تئاتر در هر شهر و دیاری،البته ترجمه نمایشنامه امری مهم و از هر مترجمی بر نمیآید، این موضوع همان نویسندگی است چون مردم هر سرزمین زبان خود را دارند، در زبان فارسی که دسترسی مردم به کتاب از انتشارات ها صورت میگیرد نیازمند دقت و حتی وسواس است، بزرگان ترجمه به فارسی از آثار کهن کم نیستند که برای نمونه ، از نجف دریا بندی ، محمد قاضی و اسامی دیگر قدیمی میشود لیست نوشت که در این نوشته حق نام همه بزرگان به دلیل سواد کم حقیر ممکن نشود اما من کلیت تئاتر معاصر اروپا را از ترجمه از این کتاب از ترجمه ناصر حسینی خوانده بودم یا از ترجمه های منصور خلج ،یا لاله تقیان ، و دیگر استادان آثار از مروژک د دیگر نویسندگان نامی و دفترهای جهان نمایش اروپا از داریوش مودبیان ، از ترجمه مکاتب ادبی فرهاد ناظر زاده کرمانی از حسن افشار و... 

به هر روی این نوشتار که اهمیت نمایشنامه و ترجمه را در پس زمینه تحول شکلی هنر تاتر یک رکن اساسی میداند با سخن ناقص و درس پس دادن این حقیر به دلیل شاگرد بودن تقدیم شما هنرمندان و اهل تئاتر شد. منابع آن از کتابهای ، تاریخ تئاتر، صحنه پردازان، منابع اینترنتی نظر شده بود،

 

 

 




مطالب مرتبط

«اتاق سرهنگ» در سپیدان به صحنه رفت

«اتاق سرهنگ» در سپیدان به صحنه رفت

اتاق سرهنگ کاری از گروه هنرهای نمایشی کاما به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی اسماعیل راد در سالن اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان سپیدان از ۱۲ بهمن ماه الی ۲۲ بهمن ماه به صحنه رفت.

|

نظرات کاربران