آموزش تئاتر به معلولان، فرصتی که به آن توجه نمیشود
هانیه حسنپور: عمدهترین نقش و وظیفه سازمان بهزیستی، حرکت در مسیری است که بتواند برنامهها و طرحهایی را تدارک ببیند که افراد معلول در مسیر توانمندسازی قرار گیرند.
توانمندسازی، مسیری است که با ارائه خدمات توانبخشی و در کنار آن ارائه سایر فعالیتها، منجر به حداکثر مشارکت افراد جامعه در فعالیتهای اجتماعی شود. برای تحقق این اتفاق، در وهله اول، فرد با بهرهگیری از باقیمانده تواناییهای خود و با توانبخشی از طریق آموزشهای ADL، آموزشهای مهارتهای ارتباطی و در کنار آن بهرهگیری از تجهیزات و زیرساختهای وسایل کمکی توانبخشی، باید بتواند همسان با دیگر افراد جامعه حرکت کند، راه برود، فکر کند و نقشپذیر باشد. این عزیزان وقتی به این مرحله برسند، در واقع به مرحله توانمندسازی رسیدهاند. این مرحله به شرایطی اشاره میکند که افراد معلول، همسان با دیگر افراد جامعه از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار باشند.
عزیزان معلول ما استعدادهای فراوانی دارند. خداوند به هر شکلی اگر نعمتی را از کسی بگیرد، در حوزههای دیگر حسی و عقلی آنها، استعداد فراوانی را به ودیعه میگذارد. این موضوع بهویژه در بچههای گروه سندرم داون، کاملاً واضح است و بخش اعظمی از گروههای هنری ما شامل همین گروه از افراد دارای معلولیت میشود.
بهزیستی برای کشف این استعدادها، نزدیک به ۱۷۰۰ پایگاه هنری را در مناطق مختلف کشور راهاندازی کرده که توسط مربیان فرهنگی هنری اقدام به آموزشهای لازم در زمینه هنرهای تجسمی، موسیقی و هنردرمانی کرده است. اما در این میان، نقش آموزش تئاتر، کمرنگ تر از سایر هنرهاست. هنر درمانی، فقط مربوط به پر کردن اوقات فراغت و فرحبخشی نیست، هنردرمانی وسیلهای است برای توانمندسازی افراد معلول ذهنی که بتوانند هیجانها و استرسهای خودشان را کنترل و به وسیله هنر احساسات خودشان را بیان کنند و ترسهای خود را از بین ببرند.
کارگردانان و تهیهکنندگان نیز به عنوان یک قشر فرهنگساز میتوانند چراغ راه فرهنگ جامعه باشند و با رویکرد پیشروانه، این مقوله را به سمت مطلوب هدایت کنند. این مساله که صاحبان اثر چقدر در پمپاژ مولفههای فکری ارزشمند به جامعه موفق عمل کردهاند، موضوع سخن ما نیست بلکه میخواهیم به بخشی جزئی وارد شویم و رویکردی را که نویسندگان، کارگردانان و تهیهکنندگان تئاتر درخصوص نحوه معرفی افراد دارای معلولیت به جامعه اتخاذ کردهاند، به نتیجه برسیم.
بررسی آثار و نمونههایی که در تئاتر و حتی سینما با محوریت معلولان یا بیان مشکلات این قشر از جامعه مشاهده میشود، متاسفانه چندان با رویکرد «نگاه مسئولانه و وظیفهمحور» منطبق نیست و فراتر از آن، گاه به رویکرد خودنمایی و جایگذاری که موجب رنجش جامعه معلولان بوده، دامن زده و آن نگاه ترحم انگیز را به اذهان القا کرده است.
برای پرداختن به موضوع و رفع این چالش، باید یک کار مبنایی صورت بگیرد، به این مفهوم که اساسا خود صاحبان اثر رویکردشان نسبت به معلولان تغییر کند. یعنی باید ببینیم نویسنده اثر، چه نگاهی به معلول و مقوله معلولیت دارد. تا زمانی که نگاه صاحبان قلم و اثر اصلاح نشود، بدون شک همین روند ترحمانگیز و نادیده گرفتن استعدادهای عزیزانمان ادامه پیدا میکند و نمیتوان نسبت به رفع مشکلات معلولان در این حوزه امید بست. قبل از هر چیز باید ضرورت نگاه منطقی به مقوله معلولیت در میان اصحاب هنر احساس شود تا بتوانیم انتظار دیدن آثاری مطلوب را روی صحنه داشته باشیم. بنابراین ضمن اصلاح نگاه نمایشنامهنویسان و کارگردانان باید این دغدغه و ضرورت در نگاهشان تقویت شود، آنگاه کارگردانان هم در اثرهای خودشان از افراد مستعد و عاشق به هنر تئاتر در اثرهایشان استفاده میکنند.