در حال بارگذاری ...

آواز بومی

نقدی بر نمایش خورشید در عشق می سوزد به کارگردانی محمد جواد بخشی زاده

به گزارش تئاتر فارس- حمید نشاط؛ همیشه  پوستر و بروشور یک اثر هرچه که باشد از کنسرت تا تئاتر تا نمایش تا نمایشگاه نقاشی اولین برخورد مخاطب و به تبع  منتقد را با آن می سازد. هوشمندی و نگاه تیز بین که در ساخت این دو لازمه ی به نظر غیر کاردانان جنبی لازم است بسیار در آنچه رخ خواهد نمود موثر خواهد بود.  نکته ای که پوستر نمایش فوق را جذاب و هوشمندانه جلوه می دهد استفاده از لفظ نمایش به جای تئاتر است برخورد ما با بروشور و پوستر انتظار ما را از یک اثر می سازد و این لفظ به علاوه تصویر مجود در این دو نمود هنر تجسمی نمایش ذهن را برای روبرو شدن با یک نمایش ایرانی آماده می کند. 
با ورود تماشاچی دکور به عنوان سومین وجه هنر تجسمی موجود در نمایش در ادامه ی آن دو دیگر قرار گرفته و فضا را به شکلی منسجم آماده می کند و همه ی این ها  در کنار یکدیگر یک فضا سازی سالم پیش از ورود به نمایش را می سازد. 

اکنون پیش از ورود به نمایش بیایید با هم اندکی با آنچه در کل رخ خواهد داد آشنا شویم اثر روایت شیدایی چوپانی به عنوان یک تیپ عام انسانی در ادب فارسی بر یک دختر و نیز روایت عشق سه فرزند حاصل این عشق است و شیدایی ایشان. این جامعیت اثر است و متن نوشته شده بی آنکه سعی در بازی دادن مخاطب داشته باشد در یک ساختار روایی کاملن همسو با لفظ نمایش داستان مذکور را بر مخاطب می نماید. کافی بود اثر فوق کمی پوز روشنفکرانه به خود بگیرد و نام تئاتر برخود بنهد تا به یک ویرانه ی متناقض تبدیل شده ساز و کاری شبیه آثار بی هویت موجود پیدا کند. 
درباره ی کارگردانی باید گفت وقتی کسی کاری را شش دهه تکرار کند برای مثال یک طرح  را برچوب حک کند در پس این شش دهه با چشمان بسته نیز بدون ذره ای خطا آن طرح را بر چوب حک خواهد کرد و کارگردانی این اثر حکم آن طراحی بر چوب را دارد محمد جواد بخشی زاده آنقدر در طی این چند دهه فعالیت خود رنگ ها و حرکات را آفریده و باز آفریده و باز آفریده که مومان ها و میزان سنش در شکل کلی خود پختگی چند دهه تمرین و تکرار را در خود دارد. 
بازیگری اثر اگر چه هماهنگ بود و با ساخت کلی هم سو لیکن تک بازی ها با توجه به سیستم حضور دائم بازیگر در صحنه نقصان داشت و به دلیل آماتوری با عدم حضور صحنه ای همراه بود اگر چه چنین به نظر می رسد که این نکته معقول باشد چرا که گروه تئاتر سپید با همین شیوه بازیگران بسیاری را تربیت و به تئاتر شیراز معرفی کرده است. 
موسیقی باید نقش بیشتری در نمایش به عهده می گرفت چرا که هر کجا ورود می کرد به دلیل همسازی که در خود داشت شدت تاثیر را تا سطح قابل توجهی افزایش می داد. باید خاطر نشان کرد که در بعضی صحنه های شور انگیز همچون صحنه ی پسر تنبور نواز آرامش موسیقی و ناهماهنگی اش با فضای مذکور ذهن را آشفته می کرد. 
در نهایت علاوه بر اینکه دیدن نمایش فوق را که وسیله ی نمودن یک داستان است توصیه می کنم به مخاطب خاطر نشان می سازم که با انتظار دیدن یک تئاتر به سالن پا نگذارد که سر خورده باز خواهد گشت. 
و از مسؤلین تئاتر در خواست می کنم به جای تقدیر از جناب بخشی زاده تقدیر  تلاش کنند تا اثری چنین را به جشنواره وارد کنند تا جشنواره بجای بوی عطر روشن فکری  کمی هم بوی همین فضای بومی خودمان را بگیرد. 

 




مطالب مرتبط

نگاهی به اجرای هملت، به کارگردانی آرمین حمدی پور

در جستجوی تئاتر در جستجوی هملت
نگاهی به اجرای هملت، به کارگردانی آرمین حمدی پور

در جستجوی تئاتر در جستجوی هملت

نوید جعفری؛* آرمین حمدی پور از جمله کارگردانان های جوانی است که تمامی کارهایش را دنبال کرده‌ام. دیدن اولین تجربه هایش بصورت اتفاقی تا دیدن کارهای اخیرش بصورت عمدی ، تجربه جالبی است از طی شدن مسیری ...

|

نظرات کاربران