نگاهی به نمایش «بیستوسومین جلسه جنگیری آنه میشل» کار مسعود احمدی
شیطان و اثبات وجود خدا
سیدعلی تدینصدوقی: نمایش «بیستوسومین جلسه جنگیری آنه میشل» به کارگردانی مسعود احمدی که یکشنبه دوم بهمن در سالن سایه تئاتر شهر اجرا شد، برگرفته از داستان واقعی دختری آلمانی به نام آنه لیز میشل در دهه هفتاد میلادی است. او در زمان تعطیلات در خوابگاه دانشجویی تنها بوده و مورد حمله شیاطین و اجنه قرار گرفته و تسخیر میشود. کشیش خانوادگی آنها در شهرشان با اجازه از کلیسا و حضور پزشک خانوادگیشان، جلسات جنگیری را بر روی آنه لیز انجام میدهد. آنه لیز پس از تحمل صدمات و لطمات و درد و رنج بسیار در آخرین جلسه جنگیری از دنیا میرود.
بر اساس همین داستان واقعی، فیلمی در سال 2005 به نام «جنگیری امیلی رز» به کارگردانی اسکات درکیسون و بازی درخشان و چشمگیر جنیفر کارپنتر ساخته میشود؛ نمایش در واقع یک کپی است از بخشهایی از همین فیلم.
پیام اصلی و مهم فیلم «جنگیری امیلی رز» از بخشی میآید که امیلی پس از یکی از جلسات اولیه جنگیری یک رؤیای صادقه میبیند. حضرت مریم(س) به ملاقات او میآید و به اذن پروردگار روح او را از بدن زجرکشیدهاش خارج میکند و به امیلی میگوید: «تو دو راه داری؛ میتوانی همین حالا با من بیایی به بهشت و میتوانی در بدنت با شیاطین و اجنه زندگی کنی و درد بکشی و البته با این کار همه کسانی که خداناباور شدهاند و باورهای دینی و مذهبی را نفی میکنند با دیدن شیاطین داخل بدن تو به خدا ایمان میآورند زیرا شیطان میخواهد که او را نادیده بگیرند و نفی کنند تا بتواند با خیال راحت به فریبکاریهایش و گمراه کردن مردم ادامه دهد. هر آنگاه که بتوانی وجود شیاطین را اثبات کنی بهطریقاولی وجود خدا را اثبات کردهای؛ امیلی رز، ماندن و زجر کشیدن و رنج بردن برای خدا و عیسی بنمریم(ع) را انتخاب میکند و این همان دوراهه سرنوشتساز و انسانساز برای همه فرزندان آدم(ع) است.
اما برگردیم به نمایشی که روی صحنه و پیش چشم مخاطب روی صحنه میرود. با توجه به فضای سوررئالیستیای که متن و فضای نمایش دارد، باید گفت آن تأثیری را که میباید و انتظارش وجود دارد، نگذاشته است. بازی نقش آنه بسیار مشکل است و این نقش علاوه بر انعطاف بدنی به حسهای مختلف، میمیک و نگاههای خاص نیاز دارد. تحولات حسی و غریزی و درک موقعیت در این نمایش بسیار پیچیده است و باید گفت بازیگر نقش آنه با توجه به اینکه نهایت تلاش خود را در ایفای نقش به انجام رسانده – که جای تقدیر دارد- اما از انعطاف بدنی کافی و لازم برخورد نیست و این امر بر کیفیت اجرای او تأثیر منفی گذاشته است.
همینطور ایراد مربوط به صداهای مختلفی که با این نقش همراه است که در واقع بیشتر به طرف بازی تخت میرود تا حضور در قالب نقش و شخصیت و کاراکتر آنه. همچنین دیگر بازیگران نیز آن کنش و واکنش لازم و دراماتیک را برای ایفای نقشهایشان ندارند. در واقع کار در جاهایی ایستا مینماید و ریتم نمایش میافتد؛ هر چند که بخشی از اینها به کارگردانی برمیگردد. درنهایت باید گفت که افراد گروه کار سختی را در پیش رو داشتهاند و تمام تلاششان را به خرج دادهاند.
همچنین در بخش طراحی صحنه و گریم نسبتاً خوب عمل شده است اگرچه به نظر میرسد شاید ذهن کارگردان بیشتر درگیر پروراندن موضوع و ارائه و انتقال پیام اصلی نمایش بوده تا بخشهای دیگر.