در حال بارگذاری ...
نگاهی انتقادی به خدا حافظی مهرداد حیدری

ساقی سیم ساق

نقدی بر نمایش « خداحافظی» به نویسندگی و کارگردانی مهرداد حیدری ، به قلم حمید نشاط

ساقی سیم ساق

نگاهی انتقادی به خدا حافظی مهرداد حیدری

 

تئاتر فارس- حمید نشاط، همیشه  نقد راهی برای آغاز خود می جوید و اکنون این نقد راه خود را در یک جمله‌ی قدیم پیدا کرده است.: انسان موجودی‌ست اجتماعی.

به سان نقد‌هایی که پیش از این با قلم بنده خوانده‌اید این نقد نیز به بخش‌های نقد متن و نقد کارگردانی ونقد نور و صحنه آرایی و موسیقی و در نهایت نقد بازیگری تقسیم می شود لیکن این بار وارونه.

بازیگری: اگر بازیگری در یک نمایش ایرانی در دوره‌ی گذار  عبارت باشد از رفتار انسانی و غیرمصنوع همگون با فضای اجتماعی و روانی موجود در دوره ی گذار، بازیگران مهرداد حیدری توانستند این مهم را ممکن سازند، لیکن درپس این رفتارمندی نکته ای بس مهم هست و آن حضور صحنه ایست به این معنا که در چنین آثاری بازیگر باید جهان متن و صحنه را به عنوان جهانی مستقل از بیرون برای خود ساخته و پرداخته کند و در ادامه به زیست در آن بپردازد و چیزی زیر عنوان جهان بیرون در زمان حضور در صحنه برای او واقعیت نیابد. این آن نکته ایست که تنها بازیگر اصلی حیدری توانست آن را ممکن سازد.

جدی‌ترین و اساسی‌ترین مطلب در این اثر، گذار به عنوان ویژگی اجتماعی سازنده ی اثر است. جامعه ای معلق میان زیست غربی و فکر ایرانی که در آن انسان‌هایی در فردیتِ گرفتارِماشینِ خود، از درون، طلب همزیستی احساسی ایرانی را با مفاهیمی همچون صله رحم می‌کنند. همین نکته به موسیقی‌ای غربی در فضای نمایشی کاملن ایرانی می انجامد و طراحی نوری که به رغم سادگی همه چیز را به خاطر می‌آورد، جز فضایی ایرانی و این دو تمهید باعث می شود تا دو پارگی لازم برای درک حضورگذار بسیار عیان در نگاه مخاطب متبلور شود.

اما باید در باب کارگردانی و متن هم‌عنان سخن گفت نه تنها به دلیل یگانه بودن مجریان مطلب بلکه به این دلیل که به نظر بنده همان اندازه که کارگردانی ضعف مهرداد حیدری ست نقطه‌ی قوت وی، متن است. مخاطب در  «خداحافظی»  با متنی روبرو می شود که بر خلاف اکثر نمایش های این روز ها، هم داستان دارد هم اینکه بجای سخن گفتن از طایفه‌ی یاجوج و ماجوج و قبایل بدوی آفریقا در فضایی سورئالیستی (که بنده نفهمیدم دست آخر چه ربطی به انسان ایرانی دارد) وارائه‌ی ناتورالیسم فرانسه از خودِ مخاطب ایرانی سخن می‌گوید و سخنی نیز می گوید که خواست آن رشد دادن بافتار اجتماعی‌ست. انسان در حال گذاری که به تقریب دو قرن از تلاش او برای گذر از خود ایرانی و تلاشش برای تبدیل شدن به عروسک خیمه شب بازی با روح غربی می‌گذرد.داستان ساده است، پدری مرده است و اکنون تمام کسانی که مدتها او را به دست فراموشی سپرده بودند آمده اند تا در غم پسرش که پرستار وی بوده شریک شوند و او می‌خواهد چنان که تا پیش از این نبوده اند اکنون نیز نباشند. چقدر داستان آشناست چقدر شبیه خودمان است ما سکوت می‌کنیم چون کسی صدای ما را نمی‌شنود. پیش از این در نقد  «دوران استراحت» گفته بودم حیدری می تواند نماینده‌ی نسل  خود باشد و امروز حرفم را کامل می کنم او دارد نماینده‌ی نسل ما می شود. به اشتباه قهرمان نگاه کنید‌: او تلفن را بر می‌دارد و به خواهرش مرگ پدر را اطلاع می‌دهد چرا که با خود فکر می‌کند اگرچنین نکند به حتم، او بعدن شاکی خواهد شد اما همین مطلب خانه ای را که هفت سال کسی به آن نیامده تا عظمت از دست رفته‌ی یک مدیر مدرسه را ببیند به سالن شلوغ تماشای مرگ و فقدان انسانی تبدیل می کند، و باز فکرمی‌کنم چقدرآدم های حیدری شبیه ما هستند. آدم‌هایی که حتی اگر به همت نمایش سخن گفته و سخن دیگری رامی شنوند و پاسخ می گویند، اما هیچ تغییری نمی‌کنند. اینجاست که  کارگردانی باید از متن فرا رفته به فضا سازی بپردازد اما او تنها متن را به تمامه اجرا می کند واین ضعف اکثر آثاری است که نویسنده‌ی آن و کارگردانش یکی باشد. در حقیقت ما تنها متن را می بینیم با حضور کمرنگ کارگردان.

در نهایت مهرداد حیدری اگر با وجود تمام بی مهری‌ها بماند شاید نسلِ اوجِ گذار از شیراز، سهمی در نمایش پیدا کنند.

 

 




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «محسن اثر پروانه»

داستان یک فروپاشی
نگاهی به نمایش «محسن اثر پروانه»

داستان یک فروپاشی

نوید جعفری، «محسن اثر پروانه» نوشته آرمین حمدی پور و کارگردانی رعنا شبانکاره، ادعایی ندارد جز آنکه می خواهد یک تئاتر باشد با همه ملزوماتی که از یک تئاتر سراغ داریم. شاخصه اصلی محسن اثر پروانه آنجاست که ...

|

«اتاق سرهنگ» در سپیدان به صحنه رفت

«اتاق سرهنگ» در سپیدان به صحنه رفت

اتاق سرهنگ کاری از گروه هنرهای نمایشی کاما به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی اسماعیل راد در سالن اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان سپیدان از ۱۲ بهمن ماه الی ۲۲ بهمن ماه به صحنه رفت.

|

نظرات کاربران