بیانیه هیات داوران بخش نمایشنامه جایزه ادبی حیرت :
ادبیات، مشق حیرانی است
. پس از اعلام برگزیدگان نخستین جایزه ادبی «داستان شیراز» ، یکی از جشنواره های خصوصی جدی کشور در زمینه داستان ، هیات داوران بخش نمایشنامه نویسی با توجه به معضلات و مشکلاتی که تئاار کشور در خصوص تئاتر نویسی با آن روبروست اقدام به انتشار بیانیه خود در این زمینه کرد
ادبیات، شبح کولیِ سرکشی است، سرگردان و سرمست و هو کش؛ که در کوچهپسکوچههای شهر و دریار میپلکد و سرانجام در سینهکش جملهای، در پهنهی امن گزارهای و چه بسا در لانهی محقر فعلی آرام میگیرد. اما چه آرامشی که یک لحظه یا کمترک، تنها به قدر چکیدن قطرهی شبنمی یا جهیدن پرندهی از بامی بیشتر دوامی ندارد.
ادبیات روح جمعی یک امّت است. روح جمعی گونهای از باشندگان؛ روح جمعی آدمیان که شوربختانه به کُنده و زنجیرِ بندِ دستورِ زبان در کشیده شده؛ که اگر در بند زبان نبود دادِ بیدادش گوشهای بیاندام گیاهان را هم کَر میکرد، چه رسد به آدمیان که سدهها است گوش به فریاد و نجوای او دادهاند.
ادبیات، باد موذی بدرامی است که مَرْکبِ خود را، قربانی خود را، نویسنده و شاعر را از میان هزاران نَفْس، از میان هزاران آدمی پیدا میکند. کسی که هرگز دُم به دام بازارهای کسب و سودا نداده است. کسی که او را باید قربانی ادبیات خواند، لیکن اکنون او را ادیب، شاعر یا نویسنده میخوانیم.
ادیب، خود را به هزار سخن در مِهراب ادبیات، در مَسلَخ، به کام مادهدیو تاریخ میسپارد تا نه مردم، نه فرهنگ، نه زبان، نه تاریخ، و نه هیچ ساحت حقیر دیگری، بلکه تنها ارزش بیپایان هستی یعنی «حیرت»، یعنی «شگفتی»، یعنی «پرسش»، بتواند زندگی کند. بتواند بالندگی کند. بر این پهنهی خاک، -که امروزه دیگر میدانیم پهنه نیست بلکه سخرهی سنگینی است شناور در سیاهی عدم- بالندگی کند.
زمین، این تودهی سنگینِ سالورِ سالخورده، که ما اکنون حیران تر از خودش، چون ناخدایی گمکردهراه گِرد خورشید حیران سوزانی میگردیم پر از پرسشهای بیپاسخ است و ادبیات دوام ما در رویارویی با این بیپاسخی است. ادبیات میآموزد که چگونه نادانستن را تاب بیاوریم!
ادبیات، مشق حیرانی است! مشقی که ما را برای کارزار با انبوه پرسشهای بیپاسخ هستی آموخته میکند. میآموزیم که گدای پاسخ نباشیم؛ میآموزیم که تعویق معنا را تاب بیاوریم؛ میآموزیم که در هیچ رخدادی از پیمعنا نگردیم؛ که معانی در گسترهی دلالتِ یک دال، انبوه است! که انبوه معانی ممکن است و همهی ترجمانهای ما از رخداد، جز بازی سرگرمکنندهای نیست.
ادبیات، خط باریک و بیشاخ و برگ و لاغر داستانهای گلیگمش، اسفار مقدس، حماسهها و تراژدیهای یونان، درامهای رومانتیک، مثنویها و غزلیات ایرانی را به درختان تنومندی بدل کرد که امروز همچون جنگلی از درختان در هم و وهمانگیز، نه زیستگاه معانی، بلکه رُستنگاه و آوردگاه معانی است. جایی برای بازی با معانی و بازنویسی متنهایی که برای نوشتن نوشته شدهاند نه برای خواندن. متنهایی که تو مینویسی نه نویسنده. توی خواننده!
اگر این چنین بر پیکر ادبیات نظر کنیم، اگر این چنین خود را در پیشگاه ادبیات به معنای جهانی از تجربههای ادبی، در پیشگاه نه یک تئاترنوشت، نه یک جلد کتاب، نه یک منظومه، نه یک کتابخانهی شخصی، نه حتا یک کتابخانهی ملی یک سرزمین تاریخی، نه یک جهان از دانشکدهها، آکادمیها، فرهنگستانها، پایگاههای استنادی آکادمیک، کتابخانههای چند ده هزار متری، بلکه در پیشگاه کهکشان پهناور و سترگ ادبیاتِ دستکم دههزار سالهی آدمی، به زبانها، ملیتها و در اعصار متنوع تاریخی، در پیشگاه کهکشان ادبیات -که هیچ واژه جز کهکشان تاب توصیف را به نظر ندارد- خود را قرار دهیم، دیگر هرگز نام هر مشق خامدستانه و شتابزدهای که در چند روز گیچ و گس در پشت یک میز چوبی بیهویت حاصل شده را اثر ادبی: شعر، رمان، داستان کوتاه یا نمایشنامه نخواهیم گذاشت.
ادبیات، پیوند استواری میان بشر و هستی است که هرگز در التهاب تاریخ این مادهدیو هرزه گسسته نشد و ده هزار سال است که بار سنگین جاودانگی بدنهای میرای کربنی ما را کشیده است. بله! ادبیات ما آدمیان را بالاخره جاودانه کرد! تراژدی میرایی ما را به تعزیه نشست و اکنون ادبیات آئین پرسرور زندگی ابدی ما است!
جشنوارها، شادوارهها، این آئینهای اساتیری برای این جشنوارهاند تا آدمیان، تا بشریت، تا تودههای کولی انسان، را از تولد نوباوهْ ادیب نورسیدهی آنها با خبر کنند.
چه چیز از این زیباتر که اُمتی، ملتی، قبیلهای، عدهی سردرگمی از آدمیان، از تولد ادیب تازهای باخبر شود. چه چیز از این واجبتر که مردم را، از تولد ادیبِ نورسیدهای باخبر کنیم.
هرچند که امروز جایزهی ادبی حیرت، از نثر ادیبان نورسیده، از تولد متنهای تازهای حیرتزده است و این رخداد را به جشن و سرور برگزار خواهد کرد، دریغا که در این مکارهی شگفتی، هیئت داوران بخش تئاترنویسی جایزهی ادبی حیرت، چنان که سزاوار بود از آثار نویسندگان نورسیده مدهوش و حیرتزده نیست و این فرصتی بود که از کف داوران رفت!
ما به عنوان اعضای هئیت داوران معتقدیم که هرچند هر تلاش کوچکی در حوزهی ادبیات دراماتیک گو حتا یک دیالوگ، گو حتا یک پرده، گو حتا یک شخصیت نیمپرورده تلاشی قابلستایش است، اما دریغ که این تلاشها در همین مجال مانده بود.
آثار رسیده به دبیرخانه جایزهی ادبی حیرت، به قدری خامدستانه و میانمایه نوشته شده بودند که به سختی میشد اثری را در مقایسه با آثار ادبی پیش از خودش سنجید.
کار سنجش به سختی و با مشقت همراه بود و در نتیجه آثار منتخب در مقایسه با آنچه ما از آن به عنوان تئاترنوشت، درام یا نمایشنامه میدانیم فاصلهای چند فرسنگی داشت.
از این رو است که ما به گفتن این جمله واداریم که: «تولید یک نمایشنامه یا تئاترنویسی، پیشهی پرمشتقتی است! یک اثر ادبی قابلقبول که چنان که گفته شد مسافر کوچک راه کهکشان بیپهنهی ادبیات است، محصول عرقریزانِ هنرمندی سختکوش است که خود را در مسلخ مادهدیو تاریخ، در مهراب ادبیات قربانی کرده است».
کمی بیشتر مطالعه! کمی بیشتر مشقنویسی! کمی بیشتر تمرین! کمی بیشتر آموزش! کمی بیشتر سینهی گشاده! کمیبیشتر وسعت دید! کمی بیشتر از اینها برای آموختگی و آفرینش برای نویسندگی لازم است.
پس اکنون که همگی نه به انتخاب، بل به تصادف، مرکب شبح ادبیات هستیم، از این رخداد استقبال کنیم و خود را برای کارزارهای این عرصه آموخته سازیم.
در آخر، هیئت داوران لازم میداند اعلام کند، با افتخار کلیهی آثار رسیده به دبیرخانه جایزهی ادبی حیرات را با دقت مطالعه کرد و بر اساس یک روش ده بندی، شامل: خلاقیت در انتخاب عنوان اثر، پاکیزگی و صفحهبندی صحیح، نثر نویسنده [پختگی، دانش املایی و سجاوندی]، همخوانی فرم و محتوا [مضامین و مکتب]، تازگی و بداعت [آشنایی به راهبردهای جدید د رنویسندگی]، تازگی، بداعت و وسعت دید [موضوع، تم، درونمایه]، مهارت در نوشتن دستورات صحنه [کاربردی، میانمتنی، پیشآغارین]، مهارت در عناصر دراماتیک: پلات، مهارت در عناصر دراماتیک: شخصیت و دستآخر مهارت در عناصر دراماتیک: دیالوگ؛آثار را مورد بررسی و داوری قرار داده و آثار شایستهی تقدیر را باز شمرده است.
هرچند که در تمام آثار دستآوردهای هر نویسنده ما را به قدر کفایت بهرهمند نمود، اما به ضرورتِ نفْس انتخاب و معرفی، توسط هئیت داوران تعداد محدودی از آثار نویسندگان را شایسته تقدیر دانست.
امیدواریم که کهکشان ادبیات، از نویسندگان برگزیدهی این جایزهی ادبی استقبال کند و همواره آثار آنها نامزد اجرا و مطالعه باشد
هیئتِ داورانِ بخشِ تئاترنویسیِ جایزهی ادبیِ حیرت
نوید جعفری- سعیدرضا خوششانس
خردادماه 1398