یادداشتی بر نمایش «مزون»
فراموشی یا آلزایمر، مسئله این است
سمیرا متین نژاد، نمایش «مزون» که آخرین هفته اجرای خود را در تماشاخانه استاد سپاسدار پیش رو دارد، آمیخته ای است از دردسرهای جهانی واقعی و رنجهای آدمی. پدری که از پس سالها به فرتوتی و ناتوانی میرسد و دیگر آن هایوهوی گذشته را ندارد؛ اما در خیال گمان میبرد که همچنان همان پدر سابق است و میتواند در قامتهای گوناگون پدرسالار خانه و خانواده باشد. این نمایشنامه که براساس داستانی واقعی به قلم فرزانه محمودی نگاشته شده است، آلزایمر را دستمایهی نمایش بحرانی یکروزه و بلکه مکرر قرار داده است. بحرانی که با توهم پدر آغاز میشود و به پایان میرسد.
در این نمایش پروین که دختری پرتلاش و فداکار است، با از خود گذشتگی و تن دادن به تقدیری که پدر برایش رقم میزند به عنوان تنها همراه و یاور پدر در روزهای سالخوردگی از او پرستاری میکند و حال که به میانسالی رسیده است، در تلاش است تا با فراموش کردن گذشته و بخشیدن پدر بهخاطر رنجهای گذشته، به گمان خود زندگی جدیدی را برای خود رقم بزند. هرچند در دل چندان امیدی نیز به تغییر ندارد، بهخوبی بهنظر میرسد که مزون، تمام جان و تن او را گرفته و تعهد به پدر مانع پیشرفتش در مزون میشود.
بنابراین گویی در دورهی میانسالی در پی یافتن سرپناهی برای خود است. او که تا دیروز تیماردار پدر بود، به دنبال تیماری برای رفع خستگیهای سالیان درازش میگردد و به همین دلیل میخواهد به ازدواجی تن دهد که معلوم نیست ثمرهای بهتر از آنچه در خانهی پدر کشیده است، برایش به بار آورد یا نه.
در این میانه، فراموشیهای گاهبهگاه و شاید تعمدی پدر امان از او میگیرد و وی را در دو راهیهای مدام قرار میدهد. پدر که از تنهایی هراس دارد با القای توهم یا درگیری مداوم با تصاویر ذهنی ناشی از بیماری، در زمان گذشته و حال در رفت و آمد است. گاه مانند کودکی بیپناه و بیچاره با تکه نخی کوچک سرگرم میشود و گاه با فریادهای ناگهانی شخصیت گذشته خود را به یاد میآورد و در تلاش برای اثبات قدرت و کسب دوبارهی آن، دست به هر حیله و تلاشی میبرد تا از تنهایی احتمالی فرار کند. حیلههای بعضاً کودکانهی او با پدید آوردن تعلیق مانع رفتن پروین به مراسم خواستگاریاش میشود و درنهایت که بهنظر میرسد به خواسته خود رسیده است، در نقش پدری پشیمان و از خود گذشته دست به بازی جدیدی میزند که ما ادامه آن را باید در ذهنهای خود جست و جو کنیم. آنچه در این نمایش بیش از هرچیز پرسش برانگیز است این است که آیا آلزایمر دستمایهای برای نجات پدر است یا بهراستی بیماری ای است که امان از او بریده. در نمایش مزون، تکرار برخی دیالوگها یا فلشبکها سرنخهایی به بیننده میدهد، اما در پایان این خود مخاطب است که باید دربارهی سرنوشت نهایی این خانواده تصمیم بگیرد و بیماری پدر را باور کند یا نکند. هرچند اضطراب و رنج بینهایت پدر از نبود دختر حتی در حد لحظهای، کاملا دست و پای پروین را میبندد که به مخاطب گرفتاری و دستبستگی و خفقان را القا میکند.
این نمایش با دکوری کاملاً رئالیستی مخاطب را به درون خانهای میبرد که گاه حتی وی را وامیدارد که تا روی صحنه برود و کمکی به پروین یا پدر بکند. کوچکی محیط خانه خفقان و تنگی شرایط را بیشتر القا میکند و بر آن است تا مخاطب را از لحاظ بصری نیز در این فشارها همراه سازد.
در این نمایش همهی عناصر جاندار است.علاوهبر دو بازیگر، انسانهای غایبی که در ذهن بازیگران میگذرند یا بهگونهای غایب در اثر حضور دارند، نقشی به پررنگی و اهمیت دو شخصیت دارند و گاه حتی تأثیرگذار تر از آن دو، بر روند روایت و تعلیق آن دست میگذارند.
همچنین در نگاهی دیگر لوازم صحنه جان مییابند و همگام با شخصیتها با تکرارهای مدام، خود را به رخ میکشند و وضعیت آشفتهی روانی خانواده را بیش از پیش نمایان میسازند.
نمایش «مزون» به نویسندگی فرزانه محبوبی و با طراحی و کارگردانی امیرعلی محمودی تا ۲۷ بهمنماه ساعت ۱۸:۳۰ در تماشاخانه استاد سپاسدار واقع در چهارراه حافظیه، جنب اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس روی صحنه است علاقه مندان می توانند بلیط این نمایش را از طریق irantic.com نیز تهیه کنند.
دستاندرکاران این نمایش عبارتاند از بازیگران: حبیب بختیاری و مریم میاندور، مدیر صحنه: محمدمهدی گرانی، منشی صحنه و روابط عمومی: سمیرا متیننژاد، طراح پوستر و بروشور: ساناز قنواتی، ساخت و اجرای دکور: محمدرضا حسنی و حجت دشتگرد، عکس: سعیده قنبری و پگاه پوراسماعیل.