رضا صابری در گفتگو با تئاتر فارس:
تماشاگر امروز تشنه کشف و دانستن است
رضا صابری هنرمند پیشکسوت تئاتر، یکی از داوران بیست و نهمین جشنواره تئاتر استان فارس بود، در حاشیه این رویداد هنری با او به گفت و گو نشستیم.
فرصت ناب گفتگو آنهم با سه تن از دوست داشتنی ترین و قابل ترین هنرمندان تئاتر کشور، فرصتی است که به آسانی به دست نمی آید و چقدر خوب که در حاشیه بیست و نهمین جشنواره تئاتر استانی فارس این فرصت پدید آمد تا گفتگویی داشته باشم با استاد محمد رحمانیان، رضا صابری از هنرمندان پیشکسوت مشهد و آرش دادگر هنرمند خوب همشهری، آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفتگوی اول با استاد رضا صابری در شب پاییزی شیراز در جوار دروازه قرآن و آرامگاه خواجوی کرمانی است، گفت و گوی های بعدی را هم در روزهای آینده منتشر خواهم کرد و برای این گفتوگو ها مرهون لطف استاد احمد سپاسدار، افشین محمودی و میترا رضایی هستم.
جناب صابری فارغ از هر بحثی به عنوان یک هنرمند فعال تئاتری تئاتر امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا تئاتر امروز به باور اصلی شما از تئاتر نزدیک است؟
خوب ، واقعیت این است که در حال حاضر گروه های بسیاری در حال فعالیت هستند تئاتر کار میکنند و فعالیت میکنند ، تئاتر از هیچ قاعده و قانون خاصی تبعیت نمی کند و نوع نگاه است که تمایز ایجاد میکند و مهم است.
پس مشکل اصلی امروز تئاتر ما را چه میدانید؟
مشکل اصلی تئاتر ما اینست که صاحب اندیشه و تفکر نیست ، خیلی ها بدون داشتن دانش کافی وارد عرصه تئاتر می شوند و کار میکنند و متاسفانه بخش عمده ای از تئاتر بر مبنای غریزه و غریزه گرایی در حال تولید است. اینکه گروهی دور هم جمع می شوند ، با نوک زدن به هرچیزی از اینترنت و ماهواره و... سعی می کنند اثری تولید کنند واقعا در آینده تئاتر ما را با مشکلات اساسی روبرو می کند ، به نظرم باید به شکلی کاملا جدی در این خصوص صحبت کرد.
به نظر شما راه علاج چیست؟ اصولا ما از کجا دچار ضعف شدیم؟
تئاتر ما نیاز به دانش و خرد دارد، چیزی که متاسفانه نمی توانیم به مخاطب انتقال دهیم و مهم ترین ضعف ما همان مشکل نمایشنامه است.
به طور مثال در یونان باستان از 3500 سال قبل شما با الکترا و پرومته روبرو هستید اما اولین نمایشنامه ما به قلم جعفر مقدم عملا از حد یک نمایش سطحی بالاتر نمیرود و اساس یک نمایشنامه اصولی و استوار را ندارد.از 1300 تا 1337 عملا ما گذشته ای در نمایشنامه نویسی نداریم و دستمان بدجوری خالی است تازه پس از سال 37 است که با حضور نسلی تازه همانند استاد بیضایی و نصیریان و.. نمایشنامه نوشته میشود ، کتاب می شود در دسترس همگان قرار میگیرد و به شهرستانها راه پیدا میکند و در نهایت به اجراهای متعدد می رسد.
از 1337 به بعد را چگونه ارزیابی می کنید ؟
واقعیت این است که از همان 37 تا پیروزی انقلاب گروه های متعددی تشکیل می شوند و فعالیت میکنند و چرخه تئاتر شکوفا میشود در سال 57 و با پیروزی انقلاب اسلامی تا چند سال و تا حدود همان سال 61 به دلیل تحولات اجتماعی و سیاسی عملا خط مشی مشخصی وجود ندارد و تئاتر بلاتکلیف است. البته در همان دوران هم گروه هایی تئاتر خیابانی اجرا می کردند که اکثرا به دلیل ماهیت سیاسی به عنوان فعالیتی چشمگیر در خاطر نمانده است.عملا از سال 1361 و با شروع اولین دوره تئاتر جشنواره فجر باز شاهد حضور تئاتر هستیم.
از سال 61 تا کنون تئاتر ما چه روزگاری را سپری کرده است، دوست دارم شما به عنوان یکی از فعالان تئاتر در همان سالها که سابقه حضور در جشنواره تئاتر فجر را دارید از آن روزها بگویید؟
تا همان سال 61 همه چیز در هاله ای از ابهام بود ، از مدیر تا هنرمند کسی نمی دانست چه تئاتری باید اجرا شود و اصولا نگرشی در خصوص هنر و بویژه تئاتر وجود نداشت. تحولات سیاسی و اجتماعی آنچنان فراگیر بود که جایی برای تئاتر باقی نمیگذاشت. از همان اولین دوره جشنواره به مرور تئاتر ماهیت تازه خود را یافت که تا امروز هم ادامه دارد.
فکر می کنید چه نقاط قوتی در گذشته تئاتر داشتیم که امروز نداریم و به نوعی داشتن آنها می تواند به بهبود روند تئاتر در کشور کمک کند ؟
نکته جالبی است ، در گذشته ما ارگانهای مختلفی برای تئاتر داشتیم که تعریف شده بود و آدمهای خاص خودش را داشت. مثلا در دانشگاه تهران پری صابری و محمد کوثر را داشتیم که با شیوه خودشان تئاتر اجرا میکردند. تئاتر شهر ارگان آربی اوانسیان شده بود و کارگاه نمایش امثال عباس نعلبندیان را داشت ، اداره تئاتر ، تالار سنگلج تئاتر زیرزمینی و... هر بخشی نمونهای از تئاتر را تولید میکرد که برای هر سلیقه و هر باوری حرفی برای گفتن داشته باشد ، بماند که تئاترهای لاله زاری و تئاترهای سرگرمی هم به وفور وجود داشت. مثلا تالار سنگلج ویژه تئاتر ملی و ایرانی بود ، نمایش های آیینی و سنتی و ایرانی و از همان ابتدا هم در سنگلج تئاتر با نمایشنامه ای خارجی اجرا نمیشدکه سنگلج در ادامه ارگان امثال استاد بیضایی ، اکبر رادی ، دکتر غلامحسین ساعدی و ... شد. امروز متاسفانه ما چنین ارگانی را نداریم که هر بخش به نوعی از تئاتر توجه کند و مخاطب را در نظر بگیرد ، تئاتر مدرن ، تئاتر آیینی و سنتی ، تعزیه ، تئاتر کلاسیک ، تئاتر تجربی و ... می توانند در شکلی منظم و با برنامه اجرا شوند و مسلما هر کدام مخاطبان خودشان را دارند.
تجربه شخص خودتان از آغاز دوران فعالیت نمایشیتان و تفاوتش با امروز را در چه میبینید؟
من خودم عضو کارگاه نمایش بودم از مشهد با اتوبوس به تهران می آمدم کار می کردم و باز برمی گشتم ، خیلی ها نظیر من بودند، واقعیت این است آن روزها تئاتر دغدغه بود، دغدغه ای جدی بود، هم برای مدیران و هم برای هنرمندان و در نتیجه برای مخاطب ، متاسفانه امروز تئاتر امری جدی نیست ، نه برای بدنه هنرمندان فعال در این رشته و نه حتی برای مدیران و متولیان امر ، الان سرگرمیهای زیادی وجود دارد و تکلیف تئاتر مشخص نیست.
به عنوان هنرمندی که زادگاهتان شهرستان بوده و در آن فضا کارکردید با مشکلات و همچنین دغدغه و توانایی هنرمندان شهرستانها آشنایی بیشتری دارید ، نقش جشنواره هایی همانند جشنواره های استانی را چگونه میبینید؟
از خودمان بپرسیم نفس برگزاری جشنواره های استانی چه بود ؟ قرار بود جشنواره استانی محلی باشد برای تبادل تجربیات و آگاهی بخشی بین هنرمندان شهرستانهای هر استان تا در نهایت در کنار رقابت ، آموزشهایی داده شود و با برگزاری جلسات تحلیل و نقد و بررسی با شکل های متنوع تئاتر آشنایی بیشتری اتفاق بیافتد ، اما در نهایت چنین نتیجه ای در بر نداشت.
جشنواره های استانی از 10 روز و اجرای بیش از 15 اثر نمایشی و برگزاری کارگاه های آموزشی و غیره تبدیل شدند به جشنواره هایی 3 روزه با حداقل نمایش بدون بهره آموزشی مناسب و تنها ماراتونی شد برای رقابت .حذف جشنواره های منطقه ای بخش عمده ای از تئاتر کشور را دچار مشکل و بیخبری کرد.
جشنواره های منطقه ای نقش عمده ای در همدلی ، آگاهی و... هنرمندان استانهای کشور داشت تا از پیشرفت ها و شیوه های بومی و غیر بومی هر منطقه اگاه شوند و در کنار هم تبادل تجربیاتی داشته باشند.
در این شرایط فکر میکنید جایگاه مخاطب و هنرمند کجاست چه کاری باید انجام داد؟
تماشاگر امروز تشنه دانستن و خرد و یادگیری است ، مهم نیست دکور و لباس چقدر پرهزینه طراحی شده باشد ، تماشاگر حاضر است دو ساعت تئاتری را بدون این بخش ها ببیند و تنها حرفی برای گفتن داشته باشد. آنچه امروز در بدنه تئاتر جهان به شکل تئاتر مینی مالیستی صورت میگیرد ثمره همین است که حرفی برای گفتن داشته باشیم. طبق نظر گوته که فاوست مظهر اندیشه اوست بشر مدرن امروز تشنه گفتگو است.
به عنوان کسی که در تئاتر به تولید اثر مشغولم احساس میکنم هنرمندان تئاتر در اکثر نقاط کشور همچون جزیره ای بی خبر از مردمان در حال فعالیت هستند چرا ؟
دنیای دیجیتال همه ما را بلعیده است، جای خالی نگذاشته ما چه داریم که بتوانیم مخاطب را اغنا کنیم ؟
تئاتری که متاسفانه از کوچک و بزرگش به کپی کاری رسیده اند تاسف بار است، وقتی بخش مهمی از تئاترهای ما طراحی هایش از دل جستجوهای گوگل به دست می آید و این باعث بی ارزش شدن تئاتر است. متاسفانه شاهدیم کسانی به دلیل فعالیت محدودی که در زمانی داشتند همچنان مورد توجه قرار میگیرند در حالی که بخش عمده ای از هنرمندان شریف در بیخبری و فراموشی قرار دارند.
بیست و نهمین جشنواره تئاتر استانی فارس که امسال به عنوان داور در آن حضور داشتید را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه در همین جشنواره هم شاهد کارهایی اینچنینی بودیم، نمایش هایی که عملا در بستری سرد و بیروح فقط مخاطب را دچار ملال و خستگی می کنند. اگر حرف و ایدهای هم هست باید در بستر مناسبی اجرا شود که مورد توجه مخاطب قرار بگیرد. مگر در انتظار گودو چیزی به جز گفتوگو است، مهم جان مایه کلام و حرف است. متاسفانه اغلب اثار اجرا شده در جشنواره ها، نمی توانند در اجراهای عمومی نظر چند مخاطب را جلب کند و متاسفانه عملا در اکثر موارد قید اجرای عمومی را میزنند و فقط از جشنوارهای به جشنواره دگر در سفر هستند. فارس در گذشته جایگاهی بسیار ارزنده در تئاتر کشور داشته است و مسلما این جشنواره تمام بضاعت هنرمندان فارس نیست.
گفتوگو: نوید جعفری